آفرینآفرین یا صغرا عبیسی در اواخر دهه ی چهل سال ۱۳۴۸ وارد سینمای ایران شد. آفرین از معدود نوستارگان با استعداد این دوران بود. او فعالیت سینمایی خود را در سال 1349 با فیلم لیلی و مجنون به کارگردانی سیامک یاسمی شروع کرد که در این فیلم با بهروز وثوقی همبازی بود. او پس از بازی در فیلم های :طوقی به کارگردانی علی حاتمی با بهروز وثوقی، پل به کارگردانی خسرو پرویزی با ناصر ملک مطیعی، کاکو به کارگردانی شاپور قریب با ناصر ملک مطیعی و منوچهر وثوق سخت مورد توجه قرار گرفت. بازی او به شیوه ی بازیگرانی مانند فروزان نبود، خودش می گوید: در سال 1348 وارد سینما شدم، در اولین فیلمم لیلی و مجنون، نمایی بود که بنا بود در آن لیلی را حمام کنند. به من گفتند در این صحنه باید بیرون آمدن لیلی از آب را فیلم برداری کنیم. با خودم فکر کردم نشان دادن مچ پای لیلی برای این کار کافیست!!!

اما دکوپاژ کارگردان با فضای آن روز سینمای ایران بیشتر تطبیق می کرد تا با ذهنیت من. کار به بحث و تنش کشید، گریه ام گرفت و گفتم که من این کار را نمی کنم و می خواهم به خانه برگردم. بهروز وثوقی و بقیه ی آقایان حاضر در صحنه که شاهد این بحث بودند، گفتند ما می رویم بیرون و تو بازی کن. اما من اصلا نمی توانستم چنین چیزی را بپذیرم. جای حیرت است که خانم آفرین فضای سینمای آن زمان را نمی شناخت. سیاهی لشکر آوردند و صحنه را فیلم برداری کردند. من تا فیلم را در سینما ندیدم، نمی دانستم این یعنی چی!!! و نمی دانستم وقتی این صحنه را روی صورتت مونتاژ می کنند، دیگر فرقی نمی کند که تو حاضر به چنین کاری نشده ای، چون کسی نمی داند این تو هستی یا نه.

چند ماه بعد، برای فیلم طوقی به کارگردانی شادروان علی حاتمی به کاشان رفتیم. در یک صحنه، باید دختری را که نقشش را داشتم در غروب داخل حوض خانه شان می رفت، و خب توقع نداشتند که دختر با لباس کامل این کار را بکند، باز اعتراض کردم و گفتم این کار را نمی کنم، حالا دیگر چند ماه گذشته بود و من کمی قوی تر شده بودم و همان جا گریه نکردم، بلکه رفتم گوشه ای نشستم و گریه کردم. به هر حال مرحوم حاتمی پذیرفت و صحنه با لباس فیلم برداری شد.

اما تلافی این گذشت در صحنه ی دیگری درآمد صحنه ای که من بدون آگاهی در موقعیتی از پیش مشخص شده قرار گرفتم و به خاطر همان صحنه بسیار اذیت شدم.

من پس از ازدواج با آقای صادق پور دیگر اجازه پیدا نکردم در سینما فعالیتی داشته باشم، خیلی دوست داشتم در کنار شوهرم فعالیت کنم، اما او نمی خواست و صلاح نمی دانست من اصلا ارتباطی با سینما داشته باشم. من هم هیچ اعتراضی نمی کردم و سعی می کردم طبق خواست او رفتار کنم، اما اگر او زنده بود الان به او اعتراض می کردم که سینما شغل من بود.

چرا مرا از آن جدا کردی؟ اما از سال 1350 پس از ازدواج، دیگر اصلا در اجتماع نبودم و در خانه، بدون هیچ رابطه ای با جامعه حتی با نزدیک ترین دوستانم، منزوی شده بودم و به خانه داری مشغول بودم. منبع