متولد 1316 هستم، در سنقر آباد، روستايي در كرمانشاهان. به دنيا كه مي‌آيم، مادرم فوت مي‌كند، خدا بيامرزدش. پدرم را در روستايي به نام اولتا بخين در نزديكي‌هاي كنگاور به دايه مي‌سپارد. شغل پدرم كندن زاغه بود: محلي براي نگهداري گاو و گوسفند كه در دل كوه يا در زيرزمين مي‌كندند. او عيارمنش بود و در كمك به ديگران همواره آماده اين است كه در سال هاي هرج و مرج و ناامني و پرآشوب جنگ بعد از جنگ جهاني دوم، در برابر حمله راهزنان مسلح از روستايي كه در آن مهمان بوده است تير مي‌خورد. روانش شاد. در اين زمان من پنج سال داشتم و دايي‌ام مرا به تهران مي‌آورد و بزرگ مي‌كند. خدا بيامرزدش. او از تحصيلاتش هم مي‌گويد از اينكه مدتي براي تحصيل به آلمان مي‌رود اما غم غربت نمي‌گذارد كه مدت زيادي آنجا دوام بياورد و دوباره راهي ايران مي‌شود. ابتدايي را در دبستان غزالي، خيابان سينا و متوسطه را در دبيرستان شرف، خيابان منيريه گذراندم.

از سال 1335 تا 1338 در هنرستان هنرپيشگي تحصيل كرده‌ام، و از 1340 تا 1345 در انيستيتوي تئاتر و فيلم و تلويزيون دانشگاه مونيخ. در آلمان هم در زمينه‌هاي مختلف نمايشي تجربه مي‌كردم. نوشتن نمايشنامه براي تلويزيون، بازي در فيلم، دستيار كارگردان در تله تئاتر و كار آموزشي در امور فيلم در باوريا فيلم مونيخ. براي امرار معاش و خرج تحصيل به كار نقاشي و گرافيك مشغول بودم اما بعد از مدتي به ايران برگشتم چون نمي‌توانستم خودم را با آداب و رسوم و طريقه زندگي آنها تطبيق بدهم.

 

مخالف تئاتر و سينما

اما اينكه چطور مي‌شود او بازيگري را از ميان همه حرفه‌هاي دنيا انتخاب مي‌كند، خود حكايتي دارد: اولين نمايشي كه ديدم در سن شانزده سالگي بود. آنقدر از آن خوشم آمد كه عليرغم مخالفت شديد خانواده تصميم گرفتم بروم بازيگر شوم. خانواده من هم مانند آدم هاي سنتي آن زمان به شدت مخالف تئاتر و سينما و اين ‌جور چيزها بودند، آنقدر كه از همان ابتداي كار باعث جدايي من از خانواده شد. به سختي توانستم جايي را براي آموزش بازيگري پيدا كنم: جامعه باربد، تئاتر ملي در سال ‌1333 در آنجا يك دوره چهار ماهه هنر آموزش در رشته بازيگري گذراندم، زير نظر شادروان استاد بزرگ آن زمان رفيع حالتي و مرحوم استاد اسماعيل مهرتاش. آنها چنان مرا شيفته تئاتر كردند كه عشق به تئاتر جاي هوس بازيگري را گرفت و اين عشق نيم‌قرن پايدار مانده است. در هنرستان هنرپيشگي با اساتيد محمدعلي كشاورز، اسماعيل شنگله، جمشيد لايق و آقاي ميري هم دوره بوده‌ام.

وي پس از مدتي بازيگري به كارگرداني تئاتر هم روي مي‌آورد. اولين تجربه كارگرداني او در سال 1347 با اجراي نمايش تابستان بود. خودش در اين باره مي‌گويد: من از همان ابتداي كار، كارگرداني را بيشتر دوست داشتم، الان هم خودم را بيشتر كارگردان مي‌دانم، اگرچه مردم مرا به عنوان بازيگر مي‌شناسند و امكانات كارگرداني را هم ديرتر پيدا كردم، در سال 1347 اولين كارگداينم در اين سال نمايش تابستان اثر رو‌مان و‌اين گارتن نمايشنامه‌نويس و بازيگر فرانسوي بود كه ترجمه خودم بود و در آن موقع نمايش مدرني بود. الان هم اگر اجرا شود نمايش مدرني به حساب مي‌آيد. آقاي فردوس كاوياني يكي از چهار بازيگر آن نمايش بود كه خيلي هم خوب بازي كرد و در محافل تئاتري با اين نمايش موقعيت خوبي پيدا كرد.

 

به جاي فني‌زاده

و البته من هم مانند بازيگران ديگر برايم پيش آمده كه نقش‌هايي را به جاي بازيگران ديگر بازي مي‌كردم به خصوص در تئاتر. چرا كه هر بازيگري از بازيگر ديگري كه آن نقش را بازي مي‌كند، مي‌تواند ايرادهايي بگيرد و بگويد كه اگر خودش به جاي او بازي مي‌كرده اين ايرادها را پيدا نمي‌كرده است. شايد به همين دليل باشد كه بازيگران بيشتر از صاحبان مشاغل ديگر از خود راضي تشريف دارند.

كرم‌رضايي در فيلم‌هاي زيادي نيز بازي داشته است. يكي از فيلم‌ها به نام اعدامي بود كه وي از اواسط فيلمبرداري به جاي مرحوم پرويز فني‌زاده به گروه پيوست و به جاي آن مرحوم نقش وي را بازي كرد.

وي درباره اين اتفاق مي‌گويد: من در نيمي از فيلم بازي داشتم. مرحوم فني‌زاده سكانس‌هاي داخلي را بازي كرده بود و سكانس‌هاي خارجي مانده بود براي من و همين اشكال به وجود آمده بود چون اين سكانس‌ها لابه‌لاي هم مونتاژ مي‌شدند، مرحوم مي‌آمد، من مي‌آمدم، او مي‌آمد، من ‌مي‌آمدم، همين‌طور تا آخر فيلم، در نتيجه تماشاگر گيج مي‌شد چون تا آخرهاي فيلم متوجه نمي‌شد كه اين دو، يك شخصيت را بازي مي‌كنند. من به كارگردان گفتم خودش در فيلم باشد به عنوان كارگردان‌ و اين مسئله را توضيح بدهد اما نپذيرفت و به فيلم لطمه خورد چون تماشاگر آنطور كه بايد با آن رابطه برقرار نمي‌كرد. حيف چون فيلم خوبي بود و خوب‌تر مي‌شد اگر خود مرحوم فيلم را تمام مي‌كرد. شادروان پرويز فني‌زاده يكي از بازيگران برجسته ما بود. به هر حال يكي بايد به جاي ايشان بازي مي‌كرد، لابد كارگردان، آقاي باقر خسروي مرا مناسب تشخيص داده بود قبلا هم در دو فيلم بازي كرده بودم و در مورد من شناخت كامل داشت، رضا كرم‌رضايي نه تنها در زمينه بازيگري و كارگرداني بلكه در حيطه ترجمه ادبيات نمايشي نيز بسيار فعال بوده است.

فكر نمي‌كنم در زمينه ترجمه ادبيات نمايشي پركارتر از من بوده باشد. به غير از چندتايي كه يادم نيست از اكثر درام‌نويسان مطرح جهان ترجمه دارم: برتولت برشت، شاعر و درام‌نويس آلماني، مثل ارباب پونتسيلا و نوكرش ماتي، قيمت آهن چنده؟ جرقه‌اي در تاريكي، توراندخت، هوارتي‌ها و كورياتي‌ها و از اوژن يونسكو تشنگي و گشنگي و مستاجر جديد را ترجمه كردم.

همين‌طور از ادوارد آلبي نمايشنامه روياي آمريكايي، از فردريك دورنمات نمايشنامه فيزيكدان ها،‌از رمان‌واين گارتن اثر تابستان، از ماكس فريش، نمايشنامه آتش فروزان و بالاخره از آستروسكي يك اشتباه از زيركترين آدم هم سر مي‌زند و ... را ترجمه كردم. منبع