سلی نیز همانند بیشتر هنرمندان از کودکی صدای خوش و استعداد خواندن خود را کشف کرد و بروز داد. خودش در این باره می گوید: با قرآن شروع کردم. اول تجوید خوانی آموختم و بعد اینجا و آنجا می خواندم. در فعالیت های فوق برنامه مدرسه و دانشگاه هم خواندن را پیگیری کردم تا تالار رودکی گشوده شد. در آنجا موسیقی را به صورت حرفه ای آموختم. وقتی سلی در اردوهای دانشجویی می خواند مسئولین وقت رادیو دریا مانند شاهرخ نادری صدایش را شنیدند و کشف کردند. نخستین کارم روی صفحه ۴۵ دور و دو ترانه حمدی فیل و در اومدی ز خونه بود که هر یک در یکی از دو روی آن ضبط شد و این سال ۵۰ بود. آهنگ این ترانه ها را منصور ایران نژاد ساخته بود و آنها را در استودیوی طنین با پرویز اتابکی ضبط کردیم. همین طور که سلی در مورد این دو آهنگ سخن می گوید مرا به مدرسه ام در خیابان پر درخت و خاطره انگیز امیریه می برد.

عکس خوانندگان و هنرپیشه ها زیر جلد پلاستیکی که دختران ارمک پوش برای محافظت از کتاب های درسی بر آنها می کشیدند، ناظم سخت گیر و باریک بین ما را عصبانی می کرد و دختران را وامی داشت تا آنها را پاره کنند. اما وقتی متوجه شد این عکس از آن سلی است که نسرین جامی روی کتابش زده، در حالی که سعی می کرد بچه ها را پررو نکند زیر لب گفت اقلا این یکی مثل... چرند و پرند نمی خواند. سلی ادامه می دهد: اینها برای نخستین بار در برنامه میخک نقره ای از تلویزیون پخش شد.

سلی و گوگوش در برنامه پربیننده تلویزیونی پنجره ها استودیو طنین تازه گشوده شده بود و سپس در مکانی دیگر به نام تاپ تن به کارش ادامه داد و حالا هم زیر نام ترانه در لس آنجلس فعال است. می گویم انگار همه صحبت ها درباره موسیقی ایران در خارج از کشور به نوعی به لس آنجلس گریز می زند. می گوید: با تولیدات پاپ لس آنجلس مخالفم. الان بیست سال است که بیرون از ایران زندگی می کنم و پیش از خروج نیز تولیدات آنجا را می شنیدم. اوائل رنگ و بویی داشت ولی خیلی زود همه شبیه هم شدند و کارها تکراری شد. برای نمونه وقتی معین آمد، همه حتی مرحوم هایده هم معین می خواندند. می خواهم بدانم اشکال کار کجاست. می گوید بزرگترین اشکال این است که کارهای آنجا تنها برای پول تولید می شود. وقتی می خواهند تولیدی عرضه کنند اول فکر این هستند که در آمدش چقدر خواهد شد. آیا می توان آنرا در مراسمی مانند عروسی پخش کرد و با آن رقصید؟ آیا مردم خوششان می آید که آن را در خانه هایشان گوش کنند؟ می گویم پس تو در گروهی از هنرمندان قرار می گیری که پشتیبان ارتقاﻋ سطح فکر و توقع مخاطبین خود و نه صرفا تولید آنچه بازار می پسندد هستند. پاسخ می دهد البته با شاد کردن مردم هیچ مشکلی ندارم و حتی آن را کار خوبی هم می دانم. ولی به این هم اعتقاد قوی دارم که هنرمند باید آثاری نیز خلق کند که در خلوت خود از آنها راضی باشد و نمایانگر بخشی از شخصیت خودش هم باشد. الان تولیدی که در انسان تحول ایجاد کند وجود ندارد. او در عین حال معتقد است که بسیاری از هنرمندان در لس آنجلس مایلند کار خوب و نو عرضه کنند ولی رقابت بازار یه انها چنین اجازه ای نمی دهد.

این را در پاسخ به من می گوید که می پرسم هنرمندان در داخل از وجود سانسور گله مند هستند، ولی چرا تولیدات موسیقی خارج از کشور که زیر هیچ فشاری نیست، چنگی به دل نمی زند. از نظر سلی تولیدات داخلی موسیقی پاپ به مراتب اسفناک تر است. چرا که نه تنها تمام معایب تولیدات این سوی آب را دارد، بلکه تقلیدی از کارهای لس آنجلس است که خود به طور مستمر دچار تقلید و تکرار است. البته سلی سانسور را یکسره منفی نمی داند و معتقد است که برخی موارد مثبت، مانند خلاقیت نیز از آن زاده می شود. وقتی هنر در درون به جوش می آید باید از جایی راه به بیرون برد. در سانسور این بیرون ریختن جوش هنری، فرم و رنگ وبوی تازه ای پیدا می کند. سینمای ایران از این مقوله خوب استفاده کرد. این به ویژه در مورد سینماگرانی است که پس از انقلاب با افکار و عقاید جدید پا به میدان گذاشتند.

وقتی اینها می خواستند آنچه را در ذهن دارند خلق کنند، برای آن مفاهیمی که باید سانسور می شد به استعاراتی زیبا پرداختند و هنرشان را به کانالی هدایت کردند که سینمای پس از انقلاب را شکل داد. اما موسیقی ما در لس آنجلس یعنی تنها محل تولید آن در خارج دچار عوام زدگی يا لمپنیزم شده و در این آشفته بازار یا کار غیر تکراری تولید نمی شود یا اگر می شود تاثیر گذار نیست. چاره چیست؟ سلی چاره را در این می داند که شعر زیبا یاید با آهنگ مناسب عرضه شود. می گوید در بسیاری از ترانه هایی که تولید می شوند، تناسبی بین شعر و آهنگ نیست. او در مورد شعر معتقد است که همواره باید نقبی به گنجینه ادبیات فارسی زد. البته این که بخواهیم همه مولانا بخوانند، توقع بی جائیست. ولی ما گنجینه ای وسیع و پر بها از غزل، قصیده، شعر نو و غیره داریم که هر کس می تواند مناسب طیع خود از آنها بهره ببرد. از نظر من باید آثار مناسب با مجالس شادی نیز تولید کرد، ولی نمی توان تمام تولیدات را به میل شنوندگان و مخاطبین محدود نمود. سلی در عین حال معتقد است آنچه از لس آنجلس می رسد، نه دیدگاه تمامی ساکنان آن دیار، بلکه محصول سلیقه یک عده بسیار کوچک از چند صد هزار ایرانی ساکن آنجاست.

به عقیده او این مشکل تنها به تولیدات موسیقیایی محدود نمی شود و تلویزیون های ۲۴ ساعته نیز از این قاعده مستثنی نیستند. می گوید همه آنها یک شکل، یک میز، یک تلفن و افرادی که...... او اشکال بسیاری از تولیدات ناموفق را، سیاسی بودن آنها می داند. چرا که معتقد است ما بد جوری سیاست زده شده ایم و سیاست چیزی است که تغییر می کند و این هنر خوب و اصیل است که ماندگار می شود. سلی اما برای موسیقی داخل بیشتر دل می سوزاند. و می گوید: پس از سال ها که به ایران رفتم از رادیو و تلویزیون صدای چند جوان را شنیدم که بسیار رسا، پخته و عالی می خواندند. ولی با تمام این محاسن از موسیقی لس آنجلس تقلید می کردند. پس صدای خوب هست ولی به هرز می رود. وقتی صحبت به سفر ایران می کشد، می خواهم بدانم که پس از سالیان دراز دوری، چه تغییری را در زادگاه خویش احساس کرده است. معتقد است که تهران به کلی تغییر کرده و شابد تنها در برخی از کوچه پس کوچه ها بتوان بافت های کوچکی از تهران قدیم را دید. شهر خیلی شلوغ شده و ترافیک وحشتناک است. با تمام اینها مردم عجیب به هم احترام می گذارند. از او می خواهم نمونه ای ذکر کند. می گوید: هیچگاه قبلا دیده بودی که فروشنده ای در سلام پیشقدم شود، با احترام با مشتری روبرو گردد و هنگام خروجش از اینکه از مغازه او خرید کرده تشکر کند؟ من که ندیده بودم او مهمترین تغییر مردم را جمله بندی های جدید می داند. وی معتقد است ایران به نحوی خاص تودرتوست و از هر سوراخی می توان وارد شد. ولی عیب کار این است که انسان هنگام بازگشت گم می شود.

می خواهم بدانم با توجه به تجربه سفر اخیر آیا مایل است که مجددا به ایران باز گردد. پاسخ می دهد البته؛ اگر بتوانم در ایران به کار خودم ادامه دهم، حتما ترجیح می دهم به ایران باز گردم و همانجا بمانم. چرا که هنر پذیران من آنجا هستند و بسیار دوست دارم چشم در چشمشان بدوزم و برایشان بخوانم. البته دوره جديد فعالیت هنری ام در ايران، مشروط به اجازهی فعاليت از طرف وزارت ارشاد است و من برغم تغییرات اخیر در ارشاد با امیدواری منتظر جواب درخواست این مجوزم. اما هنوز جوابی دریافت نکرده ام. خوب اگر قرار ایران رفتن باشد چیزی برای عرضه هست؟ سلی می گوید لوح فشرده ام سی دی آماده است که به محض اخذ مجوز در ایران منتشر شود و شايد كنسرتی هم برگزار كنم.

فعالیت هنری سلی پس از انقلاب یکی آلبوم آب است که ١۸سال پيش با تنظیم آقای کامران خاشع اجرا شد و ۸ سال پيش نیز آلبوم دیگری به نام چرخ را با همكاری دوست نزدیکش آقای جمشيد باستانی در تورنتو ضبط كرد. آلبوم آب در هنگام انتشار، راه تازهای برای نگاه به شعر بود که بتواند گويای موسيقی باشد.

اشعار آن از سهراب سپهری بود و وارد حيطه ای شد كه كمتر كسی به آن پرداخته بود. آلبوم چرخ نیز با استفاده از اشعار بزرگانی چون مولانا و حافظ و با نگاهی به مفاهيم عرفانی و انسانی تولید شد. گر چه اشعار، بيشتر گويای عشق و يگانگی و حقيقت ناب است، ولی تنظيمی مدرن مورد استفاده قرار گرفت. به عبارت دیگر در حالی كه خط آهنگ ايرانی است ولی مجموعه ی هماهنگ گننده ی آن جاز مدرن است. موسیقی قوالی هم بسیار مورد علاقه اوست که از منسوخ شدنش متاسف است. در صورت بازگشت به عرصه هنر در زادگاه، دست سلی اما خیلی پر تر از اینهاست. او توليدات زيادی دارد که به دلیل هزینه ضبط و پخش نتوانسته آنها را منتشر کند. می گوید: هيچیك از كمپانی های لس آنجلس آلبومم را نمی گيرند. چرا که برای آنان موسیقی پولساز و نه هنر موسیقی مهم است.

گیتی و سلی در سال 1355 ازدواج کردندجالب این است که گرایش سلی به موسیقی قوالی و تولید قطعاتی کم سابقه که از مضامین عرفانی و اشعار شعرای برجسته مانند مولوی و حافظ بهره می گیرد، هنوز برای کسب مجوز انتشار در ایران بلا تکلیف است. این در حالی است که در پنج سال گذشته، اداره کل موسیقی وزارت ارشاد به نوارها و آلبوم های پاپ عامه پسند و نسخه برداری شده از موسیقی لس آنجلس در مقیاسی بی سابقه مجوز انتشار داده است. گیتی با دو استکان چای خوشرنگ جدید باز می گردد. می خواهم بدانم حرف نشریه جوانان آن سالها در مورد پیراهن عروسی ۴۲ متریش نا چه حد درست بود. خنده صمیمانه همیشگیش را سر می دهد و می گوید کاملا درست بود. عمه هنرمند و استثنائیم خانم رحیمه ملکی آن را طراحی کرد و دوخت و به ما هدیه داد. آنها در سال ۵۴ در رستورانی روبروی پارک ساعی با یکدیگر آشنا شدند و در سال ۵۵ ازدواج کردند. ثمره این پیوند امیر محمد ۲٧ و سبای ۲۴ ساله اند که صدای دلنشین پدر و مادر را به ارث برده اند. منبع