مجله شماره 145

 

 

فریدون فرخزاد مردی كه از نو او را باید شناخت

مرگ آن نیست كه در گور سیاه دفن شوم

مرگ آن است كه از قلب تو و خاطر تو محو شوم

آغاز شو میخک نقره ای

م.صدر - قسمت پنجم: همانطور كه در شماره قبل اشاره نمودم این قسمت را به صورت اختصاصی برای اولین و بقولی بهترین و در عین حال پر شایعه ترین شو میخك نقره ای كه همانا شماره یك آن بود در نظر گرفتم.

فریدون فرخزاد سال 1351
فریدون فرخزاد سال 1351

تهیه سناریو و تنظیم برنامه ها و جلب موافقت هنرمندانی كه باید برای اولین بار در یك "شو" شركت می كردند و از همه مهمتر اخذ موافقت از مقامات ذیربط، هم برای اجازه پخش و هم تامین هزینه و نهایتاً ساخت دكور در سالنی كه قبل از آن فقط با قرار دادن میز و صندلی مصاحبه ای در آن صورت می گرفت و استقرار دوربین ها و میكروفن ها و پرژكتورها و تجهیزات ضبط مغناطیسی صوت و تصویر و غیره در حدود شش ماه بطول انجامید.

فریدون چند روزی برای انتخاب اسمی برای "شو" محبوبش فكر كرد زیرا می خواست نامی جدید و استثنایی باشد كه با شنیدن آن فقط آن برنامه به فكر شنونده متبادر شود و نه چیز دیگری و درعین حال وجود خارجی هم نداشته باشد تا بیشتر جلب توجه كند. در آن زمان تازه یاد گرفته بودند گل میخك را به رنگ های قرمز و زرد و آبی رنگ كنند ولی به رنگ نقره ای و طلایی نه و برای همین هم بین انتخاب دو اسم میخك طلایی و میخك نقره ای مردد بود كه نهایتاً با توجه به سیاه و سفید بودن تصویر در آن زمان كه به نقره ای بیشتر شبیه بود، میخك نقره ای را انتخاب و به شورای عالی تلویزیون اعلام نمود.

قرار بود صبح دوشنبه 28 شهریور 1348 همه برای ضبط در سالن باشند. مسئولین فنی امیدوار بودند كه ضبط تا بعد از ظهر تمام شود. فریدون مشغول صحبت با همه دست اندر كاران و شركت كنندگان و مدعوین بود و با انرژی كه پایان ناپذیر بنظر می رسید  فعالیت می نمود. فریدون پیراهن مشكی پاگن دار و بدون جیبی پوشیده بود و دكمه های آنرا هم تا روی سینه اش باز گذاشته بود و پائین آن را هم روی شلوارش انداخته بود. همه فكر می كردیم به هنگام شروع ضبط با لباس دیگری مثلاً كت و شلوار ظاهر خواهد شد ولی با كمال نا باوری دیدیم كه با همان پیراهن شروع به اجرای برنامه نمود و از آنجایی كه شخص مدیر عامل او را آزاد گذاشته بود و همه این را می دانستند لذا كسی نمی توانست ایرادی به او بگیرد.

در اینجا لازم است متذكر شوم برخی موارد در تمامی شوهایی كه فریدون در طول ده سال به ترتیب: میخك نقره ای، تلویزیون آموزشی، ناسیونال شو، سلام همسایه ها، بزرگترین نمایش هفته، مخصوص مراسم سالگرد ششم بهمن (هفت شب متوالی) و نهایتاً دو ساعت با فریدون فرخزاد، اجرا كرد جزء لاینفك آنها بودند. مثلاً ابتدا و انتهای هر برنامه با خواندن ترانه ای توسط خود او شروع و ختم می شد، دست خانم ها را به نشانه احترام می بوسید، یك شاخه میخك به عنوان تشكر به همه شركت كنندگان اهدا می نمود، برای بالا آمدن از پله های صحنه به خانم ها كمك می كرد، قبل از اجرای برنامه توسط هر میهمان مصاحبه ای با او انجام می داد كه بسیاری از شركت كنندگان به خاطر صراحت لهجه و شوخی هایی كه خاص فریدون بود قبل از برنامه از او می خواستند كه این قسمت را برای آنها حذف كند كه در این گونه موارد اكثراً همین خواسته آنها را در جلوی دوربین مطرح و اتفاقاً بیشتر با آنها صحبت می كرد و دقیق می شد و غالباً اسم اصلی آنها را اعلام می كرد، در ترانه هایی كه خوانندگان دیگر می خواندند اگر از ریتم آن ترانه خوشش می آمد در كنار آنها می رقصید كه رقص او منحصر بفرد و دوستداران زیادی داشت، غالباً شعری از خواهر نامدارش فروغ دكلمه و سپس ترانه آنرا می خواند، از بچه های عقب افتاده یادی می كرد و غالباً یكی دو نفر از آنها میهمان برنامه اش بودند، از پیشكسوتان اكثر رشته های هنری و ورزشی تجلیل و تقدیر می كرد. مثل مرحومین بانو پروانه و روح انگیز، از اقشار زحمتكش اجتماع مثل رفتگر ها و پستچی ها و پاسبان ها و رانندگان اتوبوس های واحد و پرستاران و فرهنگیان و غیره دعوت می كرد و زحمات آنها را پاس می داشت، خودش را به كسوت بچه ها در می آورد و برای آنها می خواند، با پوشیدن لباس های محلی كشور و اجرای ترانه محلی آنها سعی می كرد اقوام مختلف كشور را به همه بشناساند، از افكاری كه باعث تعدیل ثروت در كشور می شد صحبت می كرد، از مهربانی می گفت، مصاحبه هایی در سطح شهر با مردم عادی انجام می داد تا همه حس كنند موضوعات روزمره می توانند یكنواخت نشوند و تازگی داشته باشند؛ مثل مصاحبه معروف "چرا سه راه شاه چهار راه است" یا "نام میدان اعدام از كجا آمده است" یا "باغ شاه باغ كدام شاه بوده است" و غیره كه اكثراً مردم هر پاسخی می دادند به جز پاسخ صحیح را و این پاسخ ها كه با اعتقاد كامل به درست بودنشان و با جدیت بیان می شدند بسیار طنز گونه از آب در می آمدند.

بگذریم، آن روز ضبط تا ساعت هشت شب ادامه پیدا كرد ولی تمام نشد و ادامه آن به روز بعد موكول شد و نهایتاً ظهر روز بعد با آمدن مدیر عامل وقت تلویزیون ملی ایران به محل اجرا برای اطلاع از چگونگی پیشرفت كار تمام شد تا یك ساعت و نیم برنامه حاصل همه این تلاش ها باشد.

فريدون فرخزاد با بچه ها - ميخك نقره ای - 1349 - طهران
فريدون فرخزاد با بچه ها - ميخك نقره ای - 1349 - طهران

این اولین شو با اجرای ترانه معروف "شب بود، بیابان بود، زمستان بود" مرحوم سركار خانم پوران كه قبلاً مجوز آنرا از ایشان گرفته بودیم، ولی به صورت جاز و ریتمیك و با سرعت بالاتری در استودیو كاسپین اجرا و ضبط شده بود با صدای فریدون شروع شد و با همان ترانه هم در یك ساعت و نیم بعد پایان یافت و این روال تا پایان آخرین شماره میخك نقره ای یعنی قسمت نود و دوم ادامه داشت و این ترانه شده بود معرف آغاز و پایان تمام میخك نقره ای ها. اجرای این ترانه كه با رقص فریدون كه گاه دست هایش را كاملاً باز می كرد  همراه بود. یكبار هم خود مرحوم خانم پوران همین ترانه را در یكی از شوهای سال بعد در كنار فریدون اجرا فرمودند.

بلافاصله بعد از اتمام این ترانه ناگهان یك سمفونی پخش شد و دوربین وسط بسوی پرده ای كه در سمت راست استودیو قرار داشت نشانه رفت و با بالا رفتن پرده خانم ماریا شل هنرپیشه مشهور آلمانی كه او را قبلاً در پشت صحنه سوار یك خر بزرگ كرده بودیم وارد شد (حالا آن خر را از كجا و با چه مصیبتی و با چه مجوز دشواری با آسانسور به طبقه دوازدهم آورده بودیم بماند). سمفونی تمام شد و خر ایستاد و بلافاصله ملودی ترانه "نیلوفر" خانم پوران با همان ریتم اصلی پخش شد كه اشعار آن را فریدون به آلمانی و ماریا به فارسی دو صدایی خواندند. آن قدر این ترانه مورد تشویق حضار كه حدود صد نفر بودند قرار گرفت كه همگی بلند شدند و  با كف زدن و سوت زدن احساسات خود را ابراز داشتند. سپس فریدون كمك كرد تا ماریا از خر پیاده شود و مصاحبه كوتاهی داشته باشد. در پایان ماریا ناگهان و بدون برنامه ریزی قبلی دستانش را دور گردن فریدون انداخت و او را بوسید كه همه حتی خود فریدون فكر كردیم در مرحله مونتاژ این قسمت حتماً حذف خواهد شد كه نشد و عیناً  هفده روز بعد ساعت 00/21 جمعه شب پانزدهم مهر 1348 همزمان با روز تولد سی و سه سالگی فریدون از كانال یك تلویزیون ملی ایران پخش شد. بعد از این قسمت گروه رقص "مادام یلنا" با دوازده رقصنده دختر رقص فولكلور گیلانی مدرن اجرا نمودند. سپس فریدون ترانه "كه مرا دوست دارد"  كه برگردان ترانه انگلیسی "Oh Agnes" بود را خواند كه وقتی می گفت: "كه دست من بگیرد؟" همه می گفتند: من من دوباره وقتی میخواند "كه عشق من پذیرد؟" همه می گفتند: من من و در آخر وقتی می خواند "كه در غمم بمیرد؟ همه باز می گفتند: من من كه در جواب فریدون می خواند: من تنها، با خیال تو چه شب ها، مانده ام تنها.

باری نوبت به یك دختر عقب افتاده رسید كه لنگ لنگان به صحنه می آمد. فریدون روی زمین نشست تا هم سطح او شود و با او حرف زد و از زندگیش پرسید و از آرزویش كه داشتن یك عروسك بزرگ بود كه چون مادر آن بچه قبلاً به فریدون آن را گفته بود ناگهان دو نفر (یكی من و دیگری مژگان كه بعدها ترانه شب من، شب تو مرحوم سركار خانم گیتی را دو صدایی با فریدون خواندند و رسماً دستیار فریدون در اكثر میخك نقره ای ها شد) عروسك بسیار بزرگی را كه قبلاً تهیه كرده بودیم آوردیم و فریدون آن را به دختر كه فكر می كنم نامش پرستو بود هدیه داد كه این صحنه اشك شوق بر چشمان مادر و پدر او كه جزو تماشاگران بودند و خود فریدون و دیگران نشاند. بعد برای اینكه فضای محزون بوجود آمده عوض شود آقای نرسی شعبده باز آمد و ده ها كفتر را در استودیو پخش كرد كه بعداً گرفتن آن كفترها به دور از چشم های دوربین ها صحنه ای خنده دار را به وجود آورد.

فریدون فرخزاد و پرستو 1348
فریدون فرخزاد و پرستو 1348

به دنبال او هم خانم نازی افشار آمدند و ترانه عشق پائیزی را خواندند و در اینجا مسابقه ای برای حضار اجرا شد كه جوایزی (عطر برای خانم ها و كراوات ابریشمی برای آقایان) اهدا شد. در اواخر برنامه استاد ناصر مسعودی ترانه بیاد آشنا را خواندند و آخرین میهمان برنامه استاد اكبر گلپایگانی بودند كه یك ترانه و یك آواز اجرا كردند. همان طور كه در بالا اشاره شد ترانه "شب بود بیابان بود زمستان بود" در حالی پایان بخش برنامه شد كه در خلال اجرای آن كلیه شركت كنندگان به روی صحنه آمدند و در كنار هم ایستادند (این قسمت را روز قبل به هنگامی كه همه هنر مندان حضور داشتند گرفته بودیم كه بعداً به قسمت انتهایی مونتاژ شود)، فریدون هم پرستو را در بغل گرفت و حضار هم از سبد بزرگ حاوی  گل های میخك كه در پشت صحنه قرار داده بودند دانه دانه برداشته برای میهمانان پرت می كردند و این هم از رسوم همه شو های فریدون فرخزاد از اولین تا آخرین قسمت در نوروز 1357 بود. لازم به ذكر است كه كارت های رایگان حضور در شو را یك ماه قبل بین شاگردان ممتاز كلاس های اول تا ششم دبیرستان رضا شاه كبیر پائین تر از چهارراه كالج پخش كرده بودم.

فردای آن روز یعنی شنبه 16 مهر 1348 روزنامه كیهان یكی از دو روزنامه متداول پر تیراژ آن دوران ضمن چاپ عكس فریدون در صفحه اول خود در حالی كه دستانش را كاملاً باز كرده بود با تیتر درشت نوشت: مرد پرنده در تلویزیون !. در ادامه مطلب هم ضمن خوش آمد گویی به فریدون فرخزاد به خاطر آوردن شو به ایران مطلبی یكی به نعل بزن یكی به میخ نوشته بود. در حقیقت اولین مردی كه در تلویزیون ملی ایران رقصید فریدون فرخزاد بود و تا آن زمان رقصیدن مردها مساوی با بی آبرویی و ده ها عیب ناگفته دیگر بود ولی زمانی رسید كه آقایان بیشتر از خانم ها می رقصیدند و این دیوار هم مثل بسیاری دیوارهای دیگر توسط فریدون فرخزاد برداشته شده بود.

صفحه گرامافون (كاست هنوز مد نشده بود) "ترانه شب بود بیابان بود" دو روز بعد به قیمت 25 ریال در سراسر كشور در دسترس بود كه پشت آن را هم با ترانه "له لولا" كه یك ترانه انگلیسی با صدای فریدون و دسته كر او بود، پر كرده بودند. عكس روی جلد این صفحه هم همان عكسی بود كه در روی جلد قسمت اول این زنگینامه آورده شد كه در ابتدا با توجه به عدم ریسك پذیری كمپانی صفحه پر كنی رویال تیراژ این صفحه صد هزار نسخه و سهم فریدون 25 درصد از قیمت پشت جلد بود كه ظرف یك هفته به فروش رسید و برای تیراژ دوم فریدون رقم پنجاه درصد را ارائه داد كه بالاخره با آن موافقت شد. در نهایت تیراژ  این صفحه روی سیصد و هفتاد هزار نسخه متوقف شد كه برای آن زمان غیر قابل باور بود و بدین وسیله كمپانی رویال نیز به شماره یك تبدیل شد.

از فردای آن روز صدای زنگ تلفن خانه 637879 یك لحظه هم قطع نمی شد و همه تبریك می گفتند. من جمله از دربار و نخست وزیری و بسیاری شخصیت های دولتی آن زمان و.......... البته هنرمندانی كه حالا دیگر برای شركت در میخك نقره ای به انواع و اقسام راه ها و اشخاص ذینفوذ متوصل می شدند و هر كس با هر كدام از خانواده فرخزاد آشنایی داشت خواهان معرفی به مبتكر میخك نقره ای می شد. مهندس قطبی هم مرد و مردانه در برابر هجوم كلیه مخالفین و مخالفت ها و از هر مرجعی بیش از دو سال ایستادگی كرد تا نود و دومین قسمت میخك نقره ای از شبكه یك تلویزیون ملی ایران پخش شد. در این پشتیبانی بسیاری از خانم های رده بالای كشور نقش اساسی داشتند كه هرگز از آنها تشكری نشد مگر توسط خود فریدون فرخزاد آن هم در نهان.

هنوز سه برنامه ضبط شده برای پخش باقی مانده بود كه متاسفانه یك درگیری لفظی بین فریدون و خانمی كه داستان مفصلی دارد پیش آمد و با نفوذ بسیار زیادی كه آن خانم داشت فریدون از تلویزیون ملی ایران اخراج و آن سه برنامه هم به آرشیو منتقل و هرگز پخش نشد. ولی یك سال بعد فریدون با  شو جدید سلام همسایه ها و ترانه باغ ستاره كه در آن می خواند "برگشتم دوباره" و این جمله را با شدت هر چه تمامتر ادا می كرد بازگشت. دستمزد  فریدون برای اجرای هر كدام از  شو های میخك نقره ای 1500 تومان بود. تا قسمت بعدی همه شما عزیزان را به پناه یزدان پاك كه تا ابد نگهبان ایران و ایرانی خواهد بود می سپارم.

 

 

نگاهی به زندگی و آثار فرزانه تاییدی

فرزانه تاییدی / عکس: ایرانیان
فرزانه تاییدی / عکس: ایرانیان

فرزانه تاییدی متولد تهران است. پدرش یکی از امیران ارتش ایران بود. به خاطر شغل پدر در اغلب سفرها به استان‌های مختلف ایران سفر کرد. فرزانه دوران کودکی و تحصیل را در شهرهای مرکزی استان‌های اصفهان، کرمان، کرمانشاه، خوزستان و … گذرانده است. این اولین بار بود که فرزانه شانس ایران‌گردی را در دوران کودکی و نوجوانی داشته و دومین بار به خاطر حرفه خودش به عنوان هنرپیشه تئاتر در اداره هنرهای دراماتیک شانس سفر و بازی بر روی صحنه‌های مختلف شهرهای بزرگ و کوچک ایران را داشت.

مدتی هم به کلاس باله رفت ولی زیاد طول نکشید که هنر نمایش، عشق حقیقی فرزانه شد. در سال ۱۳۴۱ با شرکت در اولین نمایش زنده تلویزیونی، او در اداره هنرهای دراماتیک به طور رسمی کار در تئاتر را آغاز کرد. پس از یکسال و اندی کار در حوزه نمایش های تلویزیونی با پرویز کاردان هنرپیشه و نویسنده و کارگردان تئاتر اداره هنرهای دراماتیک ازدواج کرد. ثمره این ازدواج کوتاه مدت پسرش کیوان می‌باشد. در طول پنج سال و نیم فعالیت در اداره هنرهای دراماتیک فرزانه تاییدی در بیش از ۳۰ نمایش نامه تلویزیونی و نمایش روی صحنه در تهران و اغلب شهرهای بزرگ و کوچک ایران حضور داشته است.

فرزانه تاییدی و بهروز به نژاد / عکس: وبلاگ فرزانه تاییدی
فرزانه تاییدی و بهروز به نژاد / عکس: وبلاگ فرزانه تاییدی

فرزانه در سال ۱۳۴۶ به همراه پدرش عازم امریکا شد. در مدت اقامت پنج ساله در امریکا با شرکت در کلاس‌های شبانه کالج‌ معتبر کالیفرنیا که به کارگاه تئاتر معروف است، دوره کوتاه آموزشی چند ساله در مورد تاریخ غرب و بازیگری در صحنه را آموخت. فرزانه عقیده دارد که بیشترین تجربه‌ها را در آموختن هنر تئاتر از دیدن نمایش نامه‌های مختلف به دست آورده است. در طول مدت اقامت خود در ایالت کالیفرنیا در شهر لوس آنجلس با حسین رجاییان کارگردان تحصیل کرده در رشته سینما در دانشگاه آشنا شد. رجاییان فرزانه را برای نقش اول فیلم خود انتخاب کرد و فرزانه را به ایران دعوت کرد.

فرزانه تاییدی در اوایل سال ۱۹۷۲ به ایران بازگشت و فعالیت مجدد خود را در تئاتر ادامه داد و کار در سینمای ایران را آغاز کرد. در این دوره با بهروز به‌نژاد به عنوان زوج هنری در اغلب کارهای تلویزیونی و سینمایی فعال بود که این همراهی هنوز ادامه دارد.

پس از انقلاب، فرزانه تاییدی که در استخدام رسمی اداره برنامه‌های تئاتر وزارت فرهنگ و هنر بود در سال ۱۳۵۹ با حکمی از سوی وزارت ارشاد اسلامی از کار برکنار شد. دلیل ذکر شده در حکم رسمی وزارت ارشاد اسلامی این گونه نوشته شده بود: برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی، شما مازاد براحتیاج می‌باشید و بدیهی است که از این تاریخ تمام حقوق و مزایای شما قطع می‌شود.

فرزانه تاییدی و بهروز به نژاد / عکس: وبلاگ فرزانه تاییدی
فرزانه تاییدی و بهروز به نژاد / عکس: وبلاگ فرزانه تاییدی

در آن زمان جمشید مشایخی رییس اداره برنامه‌ها ی تئاتر بود. در این مورد فرزانه تاییدی می‌گوید: این را می‌دانم که من اولین و تنها کارمند رسمی اداره برنامه‌های تئاتر بودم که بدین‌گونه از کار برکنار شدم. به هرحال بر اساس قانون رسمی استخدام کشوری من هم می‌بایست یا بازنشسته می‌شدم و یا بازخرید. تمام سال‌هایی که کارمند رسمی وزارت‌خانه بودم حق بازنشستگی و حق بیمه می‌پرداختم و می‌بایست همه این مزایا در نظر گرفته می‌شد که نشد! من تا امروز هم نمی‌دانم که جرمم چه بوده است؟ فرزانه توانست مدت هفت سال و چند ماه در ایران دوام بیاورد و تا سال 1360 کار در تئاترهای لاله زار را ادامه داد. او آخرین فیلم سینمایی خود به نام میراث من جنون را بدون حجاب کار کرد که فیلم مذکور در اکران عمومی با استقبال تماشاگران روبرو شد.

بالاخره بعد از هفت سال و چند ماه که فرزانه ممنوع‌الکار شده بود توانست با کمک و تلاش‌های یار و همکار زندگیش بهروز به‌نژاد در اوایل سال ۱۳۶۵ خودش را به بندر کراچی در کشور پاکستان برساند و بالاخره به کشور انگلستان وارد شود. بعد از چند ماهی بهروز به‌نژاد، یار همیشگی او نیز به انگلستان آمد و تا کنون هر دو در لندن کار و زندگی می‌کنند.

برخی از کارهای شاخص فرزانه تاییدی در تاتر عبارتند از:

امیر ارسلان نامدار در سال ۱۳۴۴

شاه عباس و پیر پاره دوز در سال ۱۳۴۵

بنگاه تاترال در سال ۱۳۵۴

مطبخ و مرگ همسایه در سال ۱۳۵۵

نیویورک … نیویورک در سال ۱۳۵۵

نمایش طولانی در سال ۱۳۵۶

بازرس در سال ۱۳۵۸

دیار خاموشان در سال ۱۳۵۹

عروسک ها در سال ۱۳۵۹

خروس بی محل در سال ۱۳۵۹

انسان ها در سال ۱۳۵۹

قاچاق آدمیزاد در سال ۱۳۶۷

عرش در سال ۱۹۸۷

قصه دیار و دیوار در سال ۱۹۸۸

دیوار چهارم در سال ۱۹۸۹

خرس و خواستگاری در سال ۱۹۹۶

آثار سینمایی این هنرمند نیز عبارتند از: جهنم به‌اضافه من، خاک، سفر سنگ، میراث من جنون و بدون دخترم هرگز.

این هنرمند هم‌چنین در نمایش‌نامه‌های تلویزیونی خداحافظ، تابستان طولانی، مزرعه سبز و آتشکده به ایفای نقش پرداخته‌است.

منبع: نوشته‌های فرزانه تاییدی

 

 

محسن آراسته بازیگر 118 فیلم ایرانی درگذشت

شادروان محسن آراسته
شادروان محسن آراسته

محسن آراسته بازیگر پیشكسوت سینما كه در سن 70 سالگی دارفانی را وداع گفت، 9 صبح روز سه شنبه 19 آبان از مقابل خانه سینما 1 تشییع می‌شود. محسن آراسته از بازیگران پیشكسوت سینمای ایران است كه تا سال 1379 بیش از 118 فیلم سینمایی بازی كرد.

از فیلم‌های این بازیگر می‌توان به انتظار، صدای سخن عشق، یحیی، جستجو در جزیره و... اشاره كرد.

پیکر محسن آراسته بازیگر پیشکسوت سینما صبح دیروز سه شنبه از مقابل ساختمان شماره یک خانه سینما تشییع شد.

برخی هنرمندان شرکت کننده در مراسم تشییع مرحوم آراسته نیا درباره وی گفتند: این هنرمند فقید به دلیل فیزیک و حالت چهره، بیشتر نقش های منفی را بازی می کرد اما در زندگی واقعی همواره فردی مثبت و یار و یاور همکاران بود. مرحوم آراسته که هنگام مرگ70 سال داشت فعالیت هنری خود را در سال1335 آغاز کرد. مجله اینترنتی قدیمی ها درگذشت محسن آراسته را به خانواده محترمش و جامعه هنری تسلیت می گوید.

مراسم تشییع پیکر شادوران محسن آراسته
مراسم تشییع پیکر شادوران محسن آراسته / عکس: مهر

مراسم تشییع پیکر شادوران محسن آراسته
مراسم تشییع پیکر شادوران محسن آراسته / عکس: مهر

اسدالله یکتا در مراسم تشییع پیکر شادوران محسن آراسته
اسدالله یکتا در مراسم تشییع پیکر شادوران محسن آراسته / عکس: مهر

مراسم تشییع پیکر شادوران محسن آراسته
مراسم تشییع پیکر شادوران محسن آراسته / عکس: مهر

 

 

خاطره پروانه؛ آوازه‌خوان عاشق

زنده یاد خاطره پروانه
زنده یاد خاطره پروانه

الهه خوشنام، تحریریه: فرید وحیدی: خاطره پروانه را ابوالحسن صبا کشف کرد و استادانی مانند امیرجاهد، پایور، دهلوی، قوامی و ... او را آموزش دادند. مثنوی، مناجات و الهی نامه، از جمله قطعاتی است که از او به یادگار مانده است. خاطره پروانه، در سال ۱۳۰۸ خورشیدی در خانواده‌ای اهل هنر زاده شد. او در ابتدا به بازخوانی صفحات به یادگار مانده از مادر "پروانه" پرداخت.

از میان زنان آواز خوان، خاطره پروانه را به عنوان نخستین زن آواز خوان در تلویزیون ثابت پاسال برگزیدند. صدای نزدیک به آلتو، چهره زیبا و برازندگی ظاهر و باطن، همه در این انتخاب موثر بود. او اما پیش از کار در اداره‌ی هنرهای زیبا در مدرسه جهان تربیت به کارآموزگاری مشغول بود. ابوالحسن صبا، ویولن نواز برجسته‌ی ما نیز در همان مدرسه تدریس می‌کرد. خاطره برای بچه‌ها مثنوی می‌خواند که صبا، خواسته و ناخواسته، صدای او را شنید. صبا می‌دانست که خاطره صدای خوب را از مادر خود "پروانه" به ارث برده است. هم او بود که سبب معرفی خاطره به هنرهای زیبا شد که بعدها وزارت فرهنگ و هنر نام گرفت. خاطره در پانزدهم آبان ماه سال ۱۳۸۷ درگذشت. مثنوی، مناجات و الهی نامه، از جمله قطعاتی است که از او به یادگار مانده است.

 

دیدار با خاطره

برای دیدار فامیل به تهران رفته بودم. هیچ نمی‌دانستم که موفق به دیدار خاطره پروانه هم خواهم شد. اما فروردین ماه سال هشتاد بود و هنوز خاتمی بر سر کار. ترس‌ها کمی ریخته و جنب و جوشی در میان هنرمندان بوجود آمده بود. شنیده بودم که خاطره هم کنسرت‌هایی را درحضور زنان برگزار کرده است. از درد پا و کمر رنج می‌برد. اما همچنان زیبا و صمیمی و یکرنگ. با دستگاه ضبط صوت پیزوری که از دوستان قرض کرده بودم، روبروی خاطره نشستم. نیازی به پرسش نبود. من دهانم باز نشده، او درد دل‌هایش را آغاز‌کرد: بیست سال سکوت بود. در حقیقت بیست سال فکر کردم، من دیگر مرده‌ام. خیلی افسرده بودم. ما را همان اوایل انقلاب به اوین احضار کردند. به ما گفتند که شما رقاص و مطرب دربار بودید. ترا به خدا ببینید! من اصلا در عمرم نرقصیده‌ام.

 

بازجو به من گفت: معلمی چه عیبی داشت که رفتی پول اون اراذل را گرفتی؟

می‌خواستم کار مادرم را بکنم.

 

اسم مادرت چی بود؟

پروانه.

 

اه.. اون پروانه چلاقه که سوار چرخش می‌کردن...

مادر من چلاق نبود. مادرم توی جوانی سل گرفت و مرد.

 

حالا چرا بهت بر می‌خوره. به اسب شاه گفتن یابو!

به پریسا گفت: حالا کارت به این جا کشیده که سر قبر مرده‌ها آواز می‌خونی؟

من کی سر قبر مرده آواز خوندم؟

 

سر قبر فردوسی رفتی. مرده‌ها هم از دست شما خلاصی ندارن.

بعد رو کرد به سیما بینا و گفت:

 

ببینم مگه تو معلم نقاشی نبودی؟ چرا رفتی رادیو؟ رادیو چقدر بهت پول می‌داد؟

سیما هم با نهایت سادگی گفت: هفتصد تومن.

 

برای هفتصد تومن گفتی، آی بانو بانو بانو، بنشین روی این زانو.

کورس سرهنگ زاده بیچاره را که له کردند. واقعا خرد شدیم.

وقتی که به ما اجازه دادند که برویم، بازجو رو کرد به من و گفت:

 

یکی از اون کارهای مادرت رو که خوندی برای من ضبط کن بیار.

از آن وقت تا حالا که شما می‌گوئید من کار بدی کردم!

 

من کارهای خوب رو دوست دارم.

زندگی عجیبی را گذراندیم ما. قسمت ما این بوده دیگر. توی این بیست و دو سال چه فراز و نشیبی داشتیم به خدا. این آقا جزو فدائیان اسلام بود. چهار روز بعد از مصاحبه با ما هم ترور شد. از اوین که آمدم بیرون، می‌خواستم خودم را توی رودخانه بیاندازم و غرق کنم. از آن به‌بعد، همه‌اش به قرآن و دعا و ثنا رو آوردم. فکر می‌کردم من بزرگترین خطای روی زمین را مرتکب شده‌ام. باید توبه کنم.

زنده یاد خاطره پروانه در جوانی
زنده یاد خاطره پروانه در جوانی

آنقدر افسرده بودم که جز به مرگ فکر نمی‌کردم. توی همان جلسات قرآن، دوستی به من گفت: حیفت نمیاد که بگذاری صدایت از بین برود. خداوند عالم به تو یک نعمتی داده، که به همه کس نداده. تو باید بخوانی. تو باید زنده بمانی. یک بار هم خانم اطرایی به من گفت، چرا شاگرد نمی‌گیری؟ این باعث شد که من امید دیگری پیدا کنم. شاگردهای جوان من هم می‌دانند که امکان خواندن ندارند. اما وقتی ازشان می‌پرسم برای چه آواز می‌خوانید، می‌گویند برای خودمان. برای آینده. بالاخره یک روزی استفاده می‌کنیم. من هم برای دل خودم می‌خوانم. انتظار هم نداشتم که بیایم روی صحنه. خودشان دنبال ما فرستادند. وقتی توی سالن کنسرت می‌بینم که از دختر هژده ساله تا زن هشتاد ساله، صدای من را که می‌شنوند، اشک می‌ریزند، این به من امید میده. از خاطره می‌پرسم:

 

در درازای این بیست سال آیا پیشرفتی هم در زمینه آهنگسازی و ترانه سرایی داشته‌ایم؟

اصلا توی این بیست سال موسیقی ترقی نکرده. ارکستر صد و بیست نفره‌ای هم که درست کردند، هیچ چیز تازه‌ای ارائه نمی‌دهد. همه‌ی تصنیف‌ها قدیمی است. هیچ کس ترانه‌‌ی نو نمی‌سازد. آقای خوشدل، ترانه‌هایی را که برای ما ساخته بود، داده به افتخاری. حالا دیگر هیچ چیزی نیست. فقط می‌گویند سرود بخوان. ما همیشه فکر می‌کردیم سرود فقط برای جنگ ساخته می‌شود. ترانه ممنوعه. چون از عشق می‌گوید. از سر زلف یار می‌گوید و بیشتر روی عشق است.

 

کدام یک از آهنگسازان در پیشرفت شما موثر بودند؟

آقای پایور برای من یک خداست. من هر چه ترقی کردم. همه‌ی دنیا را که گشتم، با آقای پایور بودم و هم با آقای دهلوی. من توی همه‌ی کنسرت‌هایم از آهنگ‌های آقای پایور می‌خوانم. وقتی هم که به عیادتش می‌روم، به من می‌گوید بخوان.. و آنوقت من این چند بیت را برایش می‌خوانم.

بهر پرسیدنم ای مایه‌ی ناز آمده‌ای/ بنده‌ام من چه عجب بنده نواز آمده‌ای/

چه به جا، از من غارت زده ماندست، که تو/ برده‌ای دین و دلم، هر دو و باز آمده‌ای/

 

اگر واقعا تقدیری در کار باشد، خاطره سرانجامش را دید. همچنان آرزوی خواندن در میان زن و مرد بر دلش ماند و خاطرات دوران طلایی آواز خوانی را با خود به گور برد:

" وقتی توی سن هستم، اصلا به هیچ چیز دیگری توجه ندارم. مثل یک شمع آب می‌شوم. من فقط عاشقم. مرحوم مادرم هم وقتی از سینه‌اش خون می‌آمد، یخ می‌خورد و می‌آمد روی صحنه."

 

 

احوال هنرمندان پیشكسوت را دریابیم

شاپور قریب، جمشید لایق، عباس شباویز و نیکو خردمند
شاپور قریب، جمشید لایق، عباس شباویز و نیکو خردمند / عکس: ایسنا

نیكو خردمند، شاپور قریب، جمشید لایق و عباس شباویز از هنرمندان پیشكسوتی هستند كه این روزها در بستر بیماری به سر می برند. نیكو خردمند بازیگر سینمای ایران همچنان در یك كلینیك پزشكی بستری است. او چندی پیش دچار سكته مغزی شده و دكتر معالجشان هنوز اجازه مرخصی نداده، اما به گفته آهو خردمند خواهر او حالش رو به بهبودی است.

شاپور قریب كارگردان پیشكسوت سینمای ایران هم كه در پرونده كاریش ساخت اثر ماندگار «هفت تیرهای چوبی» مشاهده می‌شود چندی پیش دچار سكته مغزی شده و این روزها در خانه‌اش بستری است و بنا به گفته همسرش حال مساعدی ندارد.

جمشید لایق بازیگر باسابقه‌ی تئاتر، سینما و تلویزیون كه از دوشنبه 27 مهر در بخش سی.سی.یو بیمارستان قلب تهران بستری است، هم‌چنان دراین بخش به‌ سر می‌برد و بنا به گفته همسرش در حال حاضر شرایط بهتری نسبت به هفته‌ی گذشته دارد اما همچنان در بخش‌ سی‌سی‌یو بستری است.

عباس شباویز تهیه كننده قدیمی سینما هم كه بسیاری از كارگردانان مطرح سینمای ایران كارشان را با او آغاز كرده‌اند، این روزها به دلیل مشكلات قلبی و لخته شدن خون در پایش و بیماری سرطانی كه از گذشته دارد در بیمارستان «مهراد» بستری شده و در حالت نیمه هوشیاری به سر می‌برد و روز دوشنبه عباس كیارستمی كه كار حرفه‌ایش را با ساخت تیتراژ فیلم «قیصر» به تهیه كنندگی او آغاز كرد به عیادتش رفت. با توجه به جایگاه این هنرمندان در سینمای ایران جا دارد، مسئولان پیگیر وضعیت این هنرمندان باشند. منبع

 

 

چشم‌انداز موسیقی کلاسیک در ایران

استاد حسین دهلوی
استاد حسین دهلوی

مینو صابری: همایش نگاهی به تاریخ موسیقی کلاسیک، باله و اپرا در ایران به همراه مراسم بزرگ‌داشت آهنگ‌ساز، رهبر ارکستر و چهره‌ی ماندگار موسیقی ایران استاد «حسین دهلوی» عنوان برنامه‌ای است که در روز یکشنبه بیست و نه نوامبر دوهزار و نه برابر با هشت آذرماه هشتاد و هشت به کوشش «بنیاد توس» و با حضور صاحب نظران، کارشناسان، هنرمندان و علاقه‌مندان به موسیقی و هنر ایرانی در «لوگان هال لندن» برگزار خواهد شد.

حسین دهلوی از صاحب نظران و آهنگسازان موسیقی معاصر ایران در سال هزار و سی‌صد و شش در تهران متولد شد. او فراگیری موسیقی را از کودکی نزد پدر آغاز کرد و در ادامه؛ نوازندگی موسیقی ایرانی را در مکتب استاد «ابوالحسن صبا» و هارمونی و کنترپوان را نزد «حسین ناصحی» فراگرفت.

دهلوی پس از فراغت از تحصیل در رشته آهنگ‌سازی مدتی ریاست «هنرستان موسیقی ملی» و زمانی هم رهبری ارکسترشماره یک هنرهای زیبای کشور یعنی «ارکستر صبا» را عهده‌دار بود. از کارهای حسین دهلوی می‌توان به این موارد اشاره کرد: دئوی سنتور در سه گاه، سبکبال در شور برای ارکستر، شورآفرین در ابوعطا برای ارکستر، چهارنوازی مضرابی اصفهان، کنسرتینو برای سنتور و ارکستر، فانتزی برای تار و ارکستر، سوئیت بیژن و منیژه (بر اساس داستان شاه‌نامه فردوسی) برای ارکستر زهی، فانتزی برای گروه تنبک و ارکستر و همچنین قطعه سربازی برای آواز گروهی.

یکی از آثار قابل توجه دهلوی اپرای «مانی و مانا» می باشد که به دلیل ممنوعیت خواندن زن در سال‌های پس از انقلاب در ایران این اپرا در داخل کشور هنوز اجرا نشده است. از دیگر کارهای ارزشمند دهلوی تدوین و تالیف کتاب «تلفیق شعر و موسیقی» می‌باشد. پیش از این بنیاد توس در لندن همایش «گلهای جاویدان» در شب تجلیل از زنده‌یاد «داوود پیرنیا» و گرامی داشت برنامه‌های رادیویی گلها را با حضور هنرمندانی صاحب نام در بیست و ششم آوریل ٢٠٠٩ برگزار کرده بود.

 

 

آثار خرم، تجویدی، ملك و یاحقی اجرا می‌شود

مهندس همایون خرم، استاد تجویدی، استاد ملک و استاد یاحقی
مهندس همایون خرم، استاد تجویدی، استاد ملک و استاد یاحقی

گروه موسیقی چكاوك آثاری از همایون خرم، علی تجویدی، اسدالله ملك و پرویز یاحقی را در تالار وحدت اجرا می‌كند. در نشست خبری كه با حضور میلاد كیایی نوازنده سنتور و رضا شایسته سرپرست گروه موسیقی چكاوك در تالار وحدت برگزار شد، شایسته با اشاره به اجرای آتی گروه خود در تالار وحدت گفت: در این اجرا كه 21 و 22 آبان ساعت 21 در تالار وحدت برگزار می‌شود آثاری از 5 استاد برتر موسیقی ایران در زمینه ویلن نوازی از جمله استاد پرویز یاحقی، اسدالله ملك، همایون خرم و علی تجویدی را اجرا خواهیم كرد. به طوری كه در بخش اول تصنیف آشفته از مرحوم یاحقی، تك درخت از اسدالله ملك، خواب نوشین از پرویز یاحقی و طاقتم ده و رنگ اصفهان از همایون خرم را در دستگاه بیات اصفهان و در بخش دوم تصنیف سرو آرزو از یاحقی، كعبه دل‌ها از مرحوم بدیعی و تصنیف رفتم از علی تجویدی را به همراه سنتور نوازی استاد كیایی در دستگاه شور اجرا خواهیم كرد.همچنین بخشی از این كنسرت به تكنوازی میلاد كیایی اختصاص دارد.

این نوازنده ویلن در ادامه با اشاره به فعالیت‌های گروه چكاوك بیان داشت: گروه ما از سال 77 به همراهی مصطفی نیكو، خواننده برجسته جوان كشور آغاز شده و هم اكنون در این برنامه به دلیل نبود ایشان، مصطفی مداحی همراه ما خواهد بود.

سرپرست گروه چكاوك در خصوص اجرای تصانیف قدیم بیان داشت: من به شخصه موافق بازسازی تصانیف قدیم هستم چرا كه معتقدم قطعات قدیمی با این روش زنده و برای نسل جوان قابل شنیدن خواهد شد. چرا كه با شنیدن این قطعات مخاطب خسته نمی‌شود و یاد اساتید همیشه زنده می‌ماند.

وی افزود: به عقیده من همانطور كه ردیف موسیقی دستگاهی ما در یونسكو به ثبت رسیده باید این قطعات جاودانه هم به ثبت جهانی برسند.

وی در خصوص اجرا در خارج از كشور گفت: گروه ما 25 نفره است و اداره آن برای حضور در كشورها و حتی شهرهای غیر از تهران هم با مشكل روبروست است بر این اساس عاجزانه از مسئولین موسیقی كشور خواستار حمایت از گروه‌های ما و دیكر گروه‌های جوان هستم.

در ادامه این نشست میلاد كیایی گفت: یكی از دلایل فاصله گرفتن من از اجراهای زنده فرصت دادن به جوان‌تر هاست چرا كه معتقدم ضریب هوشی نسل جوان ما در تمامی زمینه‌ها بخصوص هنر و موسیقی بسیار زیاد است بر این اساس به آینده این مملكت بسیار امیدوارم.

وی ادامه داد: من در این اجرا با تنبك نازنین پدرثانی همنوازی دارم و در پایان نیز به همراه گروه تصنیف زیبای رفتم از علی تجویدی را اجرا می‌كنم.

این نوازنده سنتور در خصوص بازسازی قطعات قدیمی اظهار داشت: به عقیده من رضا شایسته به دلیل عدم فراموشی تصانیف قدیمی آنها را بازسازی و در كنسرت‌هایش اجرا می‌كند چرا كه بسیاری از جوانان ما هنرمندان قدیم را نمی‌شناسند و این خود فرصت خوبی برای معرفی نام و هنر آنهاست.در این 30 سال بیش از 30 هزار آهنگ ساخته شده ولی باز جوانان ما به دلیل آرامشی كه در قطعات قدیمی وجود دارد به سمت آنها گرایش پیدا می كنند پس این فرصت خوبی برای جذب آنها به موسیقی اصیل‌مان است. در پایان این نشست شایسته در خصوص فروش بلیط‌های این كنسرت گفت: فروش بلیط‌های كنسرت ما از هم اكنون برای طبقه همكف به قیمت 15 هزار و بالكن 12 هزار تومان در مراكزی چون تالار وحدت، آموزشگاه موسیقی شمیم، مركز فروش ققنوس و دارینوش آغاز شده است. منبع

 

 

امین الله رشیدی اواخر آبان در تهران كنسرت می‌دهد

امین الله رشیدی
امین الله رشیدی

امین‌الله رشیدی به همراه گروهش اواخر آبان و یا اوایل آذر در تالار فارابی دانشگاه هنر كنسرت می‌دهد. امین‌الله رشیدی گفت: در این كنسرت به همراه نوازندگانی چون رضا شفیعیان: سنتور، شاهرخ قزنینی: كمانچه، غفاری: تار، حمیدرضا شجاعی: نی، امین گلستانی: عود، علیرضا مشعوفی: تنبك و محمد ابراهیم ذوالقدر به عنوان خواننده اواخر آبان یا اوایل آذر به روی صحنه می‌رویم و قطعاتی از ساخته‌های من و شفیعیان را اجرا خواهیم كرد.

تصمیم ما بر این بود كه تابستان كنسرت‌هایمان را آغاز كنیم اما به دلایلی آن را به پاییز موكول كردیم بر این اساس از هم اكنون به صورت هفتگی تمرین داریم.

این خواننده با اشاره به قطعات اجرایی در این كنسرت اظهار داشت: در یك بخش 3 قطعه از ساخته‌های من با عنوان مرغ حق ، بر كرانه شب با شعری محمود سنجری و نغمه شادی را با خوانندگی خودم اجرا و در بخش دوم نیز چند قطعه از ساخته‌های رضا شفیعیان را بر اساس اشعاری از فرخی، حافظ و ... به خوانندگی ذوالقدر اجرا خواهیم كرد. رشیدی در خاتمه با بیان اینكه اولین كنسرت گروه در تالار فارابی خواهد بود،گفت: ما اولین كنسرتمان را در تالار فارابی برگزار می‌كنیم و به دنبال آن اسفندماه در تالار وحدت به روی صحنه خواهیم رفت.  منبع