بهمن مفيد از ۵ سالگي با نمايش هاي پدرش وارد عرصه تئاتر شد
بهمن مفيد از بازيگران قديمي سينما و تئاتر متولد ۵ مرداد ۱۳۲۱ در تهران است. وي از ۵ سالگي با نمايش هاي پدرش وارد عرصه تئاتر شد و از سال ۴۷ تا ۵۹ در سينماي ايران حضور داشت و در بيش از ۷۰ فيلم بازي كرد. فيلم هاي مثل قيصر، طوقي، رضا موتوري، پل، داش آكل، باباشمل، رشيد، قلندر، جوجه فكلي، رفيق، پشت و خنجر، فرياد مجاهد، نفس بريده، برادركشي، قديس و .... بهمن مفيد مي گويد كه من ۵ سالم بود كه در نمايش هاي پدرم بازي مي كردم، اولين نمايشي هم كه حضور داشتم يوسف و زليخا بود كه من نقش كودك قنداقي را داشتم كه به زبان مي آيد و حرف مي زند. چون بچه قنداقي نمي توانست حرف بزند، من را قنداق كردند، يادم است يك نفر متن را مي خواند و من حفظ مي كردم.
آن موقع نام من در پلاكارد نمايش ها كودك هنرمند بود. يك بار در اداره تئاتر بحث شد و يكي گفت آقا بچه كه قبول نيست، مرحوم برادرم بيژن مفيد گفت: آدم هر چه ياد مي گيرد در بچگي است. چطور مي توانيد تجربه كسي را كه از بچگي ياد گرفته ناديده بگيريد. اين حرف او در حقوق من در وزارت فرهنگ تاثير گذاشت و با ماهي ۲۶۰ تومان جزو حقوق بگيران قديمي شدم. به هر حال پدرم و دو برادرم بيژن و اردوان و من معلم هاي تئاتر بوديم، پدرم نقش رستم را بازي مي كرد كه شبيه آن را خيلي ها مي گويند كسي بازي نكرد، بيژن هم كار اصليش نوشتن و تئاتر بود و در كنار آن بازي هم مي كرد.
من هم در كنار تحصيل در دانشكده هنرهاي دراماتيك، كارگرداني و بازي مي كردم و گروهي داشتيم كه همه آن ها مثل بهزاد فراهاني، مرحوم رضا ميرلوحي، اصغر آقاخاني، هنرپيشه هاي خيلي خوبي در تئاتر بودند كه بعدها بسيار معروف شدند. ما تئاتر خاص خودمان را داشتيم، مثلا فراهاني نقش فردوسي را بازي مي كرد كه در زمان خودش بسيار زيبا بود، يا آقاي خاني گودرز و بهرام وطن پرست، گيو را در شاهنامه بازي مي كردند، پدر من معتقد بود ما شاهنامه را داريم درست مثل كارهاي شكسپير و يك بازيگر بايد اولين قدمش گذراندن اين دوره كلاسيك مملكتش باشد. من، ميرلوحي و فراهاني، شكسپيرين هاي اين مملكت هستيم و ديگر هم شبيه ما نيست. با گروه ما اين كارها شروع و تمام شد، بعد از من هم برادرم اردوان كه دكتراي كارگرداني داشت، كانون را تشكيل داد و همه هنرپيشه هايي كه امروز هستند از كانون آمدند. ما هر چه كه در مي آورديم در تئاتر خرج مي كرديم، در دوره اي پيش از انقلاب هم جلوي كار ما را گرفتند و به خاطر اين كه با سياست هاي آن ها جور نبوديم، فعاليت من و برادرانم را قدغن اعلام كردند، من هم از وزارت فرهنگ و هنر كه در آن جا كار مي كردم بيرون آمدم و به سينما روي آوردم.
ما در راديو تهران بهترين نمايشنامه ها را با يك گروهي به بازيگري سيروس ابراهيم زاده، رامين فرزاد، نيكو خردمند، تجدد و فهيمه رستگار به كارگرداني مرحوم بيژن مفيد در روزهاي پنج شنبه براي دانشجويان اجرا مي كرديم كه بعدها پروين امير سليماني گوينده راديوي نيرو هوايي به جمع ما اضافه شد، من چون از بچگي در اين كار بودم، نمي توانم تاريخ بگويم، الان نمي دانم كي در راديو بودم، ولي نوارهايش قطعا در راديو تهران موجود است.
تالار رودكي (وحدت) با بازي من در اپراي زال و رودابه افتتاح شد، من يكي از تك بازيگران باله كشور بودم كه در نقش زال باله كار كردم و خانمي به اسم افسانه ديهيم، نقش رودابه را بازي مي كرد. در پرده هاي بعدي كه از باله بيرون مي آمدم، در كنار مرحوم حسين سرشار اپرا مي خواندم. سال ۶۰ ديدم نه در تئاتر جايي براي من هست و نه در سينما. كار من هم اين است. يعني من اين شغل را انتخاب نكردم و اين شغل من را از ۵ سالگي انتخاب كرد. ديدم شغل ديگري هم ندارم، بلند شدم و به آمريكا رفتم. در خارج، من تئاتر خانوادگي مفيد را ادامه دادم، سالي يكبار هم برنامه براي مردم ايراني اجرا مي كرديم تا بچه هاي ايراني گرفتار بابانول نشوند و عمو نوروزشان را دوست داشته باشند. مردم ما، نقش هايي را از هر يك از ما خوششان آمده و تهيه كننده هاي تئاتر و سينما هم سعي مي كنند براي اين كه گيشه جواب دهد از آن نقش استفاده كند، به اين دليل است كه يكي هميشه سياه بازي مي كند و يا جاهل مي شود؛ چون گيشه جواب مي دهد.
اواخر سال ۷۸ بود كه شنيدم مادرم مريض است و آمدم به ايشان و خانواده ام سر بزنم. آقاي خاتمي در لس آنجلس يك نطقي كردند، آن موقع من در دبي بودم. ايشان گفتند هر آدمي مي تواند بگردد، به شرطي كه منافق نباشد و يا آدم نكشته باشد. ما هم اين دو كار را نكرده بوديم، من آمدم و ديدن رفقا و مردم خوب ايران هم مزيد بر علت شد كه نروم. منبع