مجله شماره 138

 

 

ستار از گذشته و حال می‌گوید

ستار / عکس: دویچه‌وله
ستار / عکس: دویچه‌وله

عباس کوشک جلالی و شهرام احدی / دویچه‌وله: ۳۱ آلبوم و ۳۵۰ آهنگ در ۳۸ سال. این نتیجه فعالیت هنری ستار، هنرمند محبوب موسیقی پاپ ایران است. کنسرت بزرگ روز ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۹ در آرِنای شهر کلن ِ آلمان سبب شد تا ستار در گفت‌و‌گویی صمیمی از گذشته و حال بگوید.

 

ستار عزیز از خودتان بگویید، کارهای هنری جدیدتان و کنسرت روز شنبه ۱۹ سپتامبر در کلن آرِنا با حدود بیست هزار تماشاگر.

قبل از هر چیز سلام می‌کنم خدمت شما آقای کوشک جلالی عزیز و تمام شنوندگان رادیو دویچه وله آلمان. خیلی خوشحال هستم که بعد از مدت های زیاد در این برنامه شرکت می‌کنم و امیدوارم برنامه‌ای که ما الان اجرا می‌کنیم، مورد پسند شنوندگان عزیزمان قرار بگیرد. در مورد برنامه‌ی شنبه که ما داریم در آرِنای کلن، اسپانسر این برنامه گروهی هستند که اسم کمپانی‌شان هست پرشین استار دِلوکس. (آنها) این برنامه را گذاشته‌اند و از هنرمندان مختلف (هم در آن) هستند؛ از همه نسل‌های مختلف مثل خود من، کامران و هومن، خانم هنگامه، فرشید امین، آرش و دیجی آلیگیتر و برنامه‌های مختلفی هم در آنجا هست. من خیلی خوشحال هستم که دراین برنامه شرکت کرده‌ام.

 

شما تاکنون سی و یک آلبوم راهی بازار کرده‌اید: گل بانو، ضیافت، حقیقت، همسفر. بعضی آهنگ های آلبوم جدیدتان، گل بانو، در آلمان در رادیوهایی مثل «last.fm» پخش می‌شوند و خیلی مشهور شده‌اند. بخصوص ترانه‌ی آخرین تلاش. خیلی مشکل است که آهنگ یک خواننده‌ی ایرانی را در یک رادیوی آلمانی پخش کنند. از این محبوبیتی که در آلمان نسبت به آهنگ های شما وجود دارد، چه احساسی دارید؟

اولاً خب احساس خیلی خوبی دارم. برای این که به نظر من موسیقی، این هفت نت، زبان بین‌المللی است و هر ملیتی با همین هفت نت می‌تواند احساس خودش را بیان بکند و خوشحال هستم که رادیو‌های آلمانی این آهنگ ها را دارند پخش می‌کنند. برای این که در زمان گذشته، من یادم هست که قرار بود ما با فرانسوی‌ها، با مری ماتیو خواننده‌ی فرانسوی آهنگ هایی داشته باشیم و بخوانیم، ولی خب متأسفانه مسئله‌ی انقلاب پیش آمد و این مسئله هم دیگر منتفی شد. همان طور که گفتم، موسیقی زبان بین‌المللی است و هیچ فرقی نمی‌کند، مخصوصاً که خب پاپ‌موزیک موسیقی‌ای‌‌ست که مثل همین آهنگ هایی که همکاران من و من می‌خوانم به اصطلاح مورد پسند است. ملودی ما خیلی غنی و پر است و تقریباً مثل شعرمان می‌ماند و گذشته از آن، احساس هم که در وجود همه‌ی ما هست و همین احساس بیش از حدمان باعث بدبختی و گرفتاری‌مان هم شده... در ضمن شما گفتید سی و دوتا سی دی. من حدود ۳۵۰ تا آهنگ در عرض این سی و هشت‌ ـ نه سال فعالیت هنری‌ام خوانده‌ام که یک ‌مقدارش هم موسیقی کلاسیک ایرانی‌ست که همان نوار برنامه‌ای از گل های رنگارنگ با زنده‌ یاد هایده، با زنده ‌یاد الهه، با زنده ‌یاد مهستی و آقای گلپایگانی نوارهایی پُر کردم که به اصطلاح مورد پسند مردم قرار گرفت و پخش می‌شود.

 

شما هنرمند محبوب خیلی از ایرانی‌هایی هستید که هم در ایران و هم در کشورهای دیگر جهان به آهنگ های شما گوش می‌دهند. آیا در آهنگ های شما پیامی برای مردم وجود دارد؟

اولاً همان طور که با شما صحبت کردم آقای جلالی، من و دیگر همکاران ما که در ایران خواننده شدیم، یادآور خاطرات خوب گذشته‌ی مملکت‌مان هستیم، برای مردمی که ما را می‌شناسند و این خودش خیلی مهم است. بعد، در ضمن همیشه گفته‌اند هنرمند ِ معروف بودن خیلی ساده است، ولی نگهداری محبوبیت خیلی مشکل است و باید از خیلی چیزها چشم پوشی بکنی تا بتوانی این محبوبیت را حفظ کنی. از همه مهم‌تر به‌عنوان هنرمندی که سی و هشت‌ـ نه سال است در این کار هستم به هنرمندانی که جدید هستند و می‌خواهند بیایند توی کار باید بگویم که یک شعری هست که می‌گوید: افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است. مخصوصاً برای ملیت ایرانی. چون ما اخلاق مخصوص خودمان را داریم.

هر چه بیشتر افتاده‌ترباشی، مردم بیشتر خوششان می‌‌آید. مثلاً من بعد از یکساعت یا یکساعت و نیم که برنامه اجرا می‌کنم، تازه بعد می‌گویند می‌خواهیم عکس بگیریم. من با کمال احترام به همه‌شان می‌گویم وایستید، عکس می‌گیرم با شما. منتها خواهشی که از مردم داریم این است که حداقل آنها هم این را  رعایت بکنند. وقتی می‌خواهیم با آنها عکس بگیریم، بهشان می‌گوییم صف بایستید و یکی یکی راحت بیایید. می‌گویند آقا ما کار داریم و می‌خواهیم برویم. خب آقا شما کار دارید، من که با شما نمی‌خواهم عکس بگیرم. شما می‌خواهید عکس بگیرید، خب توی صف وایستید. یعنی هنوز ما ادعا می‌کنیم فرهنگ داریم، ولی فرهنگ همین چیزهای کوچکی است که اصلاً ما هیچ کدام رعایت نمی‌کنیم.

 

با وجود این که ما فرهنگ توی صف ایستادن را داریم!

آن را هم در خارج یاد گرفتیم.

 

برگردیم  به گذشته‌های نسبتاً دور. شما در سن ۲۲ سالگی تا آنجایی که من می‌دانم، با خواندن ترانه‌ی‌ خانه به دوش براساس سریال مراد برقی به کارگردانی و بازی پرویز کاردان فعالیت هنری خودتان را درزمینه‌ی آواز آغاز کردید. درسایت‌های اینترنتی طرفدارشما نوشته شده که شما ۲۸ آبان سال ۱۳۲۸ در تهران متولد شده‌اید.

درست است.

 

به این ترتیب اگر ریاضیات ما خوب باشد، شما سی و هشت سال است که می‌خوانید. به نظر شما موسیقی پاپ ایران از آن زمان تا حالا با چه تغییراتی روبه‌رو شده.

من به شما یک چیزی بگویم. همان طور که در تمام شئونات، مملکت ما عقب‌گرد کرد، موسیقی‌مان هم همین طور عقب‌گرد کرده. یعنی موسیقی‌‌ای که درزمان گذشته، مخصوصاً موسیقی پاپ، پیشرفت کرده بود، الان هم البته یک‌مقداری کارهای زیرزمینی هست که اجازه‌ی پخش به آنها نمی‌دهند، ولی موسیقی پاپ ما واقعاً قبل ازانقلاب، خیلی پیشرفت کرده بود و واقعاً برابری می‌کرد با موسیقی دنیا. ولی خب بعد از آن تنها موسیقی ایرانی‌مان یک‌مقداری رشد کرده است. آن هم نه به آن صورت.

برای این که هیچ احساسی دراین موسیقی‌‌ها نیست. همین طور هر روز سی‌دی و کاست می‌دهند بیرون، نوار می‌دهند بیرون. ولی درعرض این سی سال یکی  از کارهایی که اینها خوانده‌اند، به دل کسی نشست و نگرفت.

ستار / عکس: دویچه‌وله
ستار / عکس: دویچه‌وله

من یادم هست یک‌دفعه در یک میهمانی بودم. یکی گفت استاد فلان. گفتم خواهش می‌کنم این حرف ها را نزنید برای این کارهایی که اینها خوانده‌اند. هیچ کدام‌شان به دل کسی ننشسته، هیچ کدامشان ماندگار نشده. گفتند ماندگار شدن یعنی چی؟ گفتم ماندگار شدن مثل آهنگ هایی می‌ماند که، یادتان هست آقای گلپایگانی اولین آهنگی که خواند چی بود؟ آن خانم گفت والا نمی‌دانم. گفتم آهنگی بود (به‌نام) "مست مستم ساقیا دستم بگیر." گفت به به، آره راست میگی. گفتم خب می‌بینین! سخن که از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. یعنی اینها فقط دارند بقول معروف کنتور می‌اندازند، وگرنه کاری به آن صورت نکردند که مورد توجه قرار بگیرد. الکی هم همه را همان جوری که در غربت همه شدند استاد و دکتر و مهندس، درایران هم همه این القاب را دارند به این آقایان می‌دهند. چرا؟ به خاطر این که مجری برنامه برای این که والور خودش را ببرد بالا، پرستیژ خودش را ببرد بالا، (می‌گوید) من دارم با استاد فلانی صحبت می‌کنم، با آقای دکتر فلانی یا با آقای مهندس فلانی. در صورتی که کسی دیپلم‌ و لیسانس و مدارکشان را ندیده! ولی خب همین جوری  برای خودشان این مسایل را می‌گویند دیگر، کاری هم نمی‌شود کرد.

 

شما موسیقی سنتی و ردیف‌های موسیقی ایرانی را می‌شناسید، در این مورد هم گفتید. می‌شود کمی در یکی از ردیف‌های موسیقی ایرانی برایمان بخوانید.

حتما.ً

 

خوانندگی را از کجا شروع کردید، کی شروع کردید و با چه مشکلاتی روبه‌رو بودید؟

داستانش مفصل است، آقای جلالی. من خوانندگی را از بچگی دوست داشتم و یادم هست تمام شعرهایی که می‌خواندند خوانندگان، آن موقع برنامه‌ای بود به نام برنامه‌ی هنر برای مردم. تلویزیون هم تازه آمده بود. من جلوی تلویزیون می‌نشستم و به همانهایی که می‌آمدند و می‌خوانند در انجمن محلی باغ صبا، می‌گفتم یکروز شماها را می‌گیرم. با همان حالت بچگی‌ام. تا این که رفتم سربازی. بعد سربازی‌ام که تمام شد و برگشتم، بچه‌های محل‌مان گفتند آقا چرا نمیآی خواننده بشی؟ گفتم، بابا خوانندگی پول می‌خواد، پارتی می‌خواد. من تازه الان از سربازی برگشتم و نان‌خور بابام هم هستم.

یکی از بچه‌هامان که همافر بود، به اسم سعید، گفت آقا این بابک بیات بچه‌ محل خودمونه. می ریم باهاش صحبت می‌کنیم شاید بتونیم ازش آهنگی بگیریم. خلاصه یکروز با او قرار گذاشتیم و رفتیم پیش‌اش. صدای ما را گوش کرد و گفت، من سه هزارتومان می‌گیرم یک آهنگ بدهم. همیشه هم از همین موضوع خدابیامرز دلخور بود که چرا می‌گویی سه هزارتا. می‌گفتم خب دروغ که نگفتم، سه هزارتومان می‌گیری دیگه. بعد این دوست همافر ما به او گفت، آقا ما ۱۵۰۰ تومان داریم، میشه با ۱۵۰۰ تومان؟ کمی صبر کرد و دو سه روز بعد گفت، آره. خلاصه ما این ۱۵۰۰ تومان را دادیم و می‌رفتیم و می‌آمدیم تا این که رفتیم قرارداد بستیم با شرکت کاسپین که در وصال شیرازی بود. آنموقع اینها قسمت دوبله داشتند وبعد می‌خواستند فعالیت‌شان را در کار آهنگ و سی دی و کاست و صفحه (ادامه بدهند) چون کاست تازه آمده بود به بازار.

بعد یک روز که رفتیم آنجا، آقای کاردان آمد و گفت آقا من برای این سریالم که همین خانه بدوش است، یک صدای جدید می‌خواهم. آن آقای دکتر طبیبیان گفت، آقا ما با این خواننده داریم کار می‌کنیم و عکس و اینجور چیزهاش را هم گرفته‌ایم و می‌خواهیم با او نوار بزنیم. در همین حین می‌گویند رایت تایم، رایت پرس، رایت پرسون. بابک و ایرج هم آنجا بودند. البته این شعر و آهنگ را برای یک جای دیگر آماده کرده بودند. ولی خب مثل این که به این سریال می‌خورد. خلاصه کمی شعرش را عوض کردند و به ما دادند و ما هم رفتیم همانجا توی استودیو پایین برای صدابرداری که آنجا فیلم‌ها را دوبله می‌کردند. رفتیم همانجا و با بشکن این را خواندیم: «پا به هرجایی میذاره آدم خانه به دوش/ مهلت موندن نداره آدم خانه به دوش». بعد ما این را خواندیم.

این سریال چهارشنبه‌ها پخش می‌شد. یکی از سریال هایی بود که خیلی توی ایران گرفته بود. یعنی شبی که این سریال پخش می‌شد، همه‌ی مردم می‌رفتند خانه‌هاشان که ببینند آخر این آقای خانه به دوش که آقای کاردان بود سرنوشت‌اش به کجا می‌کشد.

اولین شبی که این سریال پخش شد یادم هست که جلوی تلویزیون نشسته بودم. مادرم هم آن بالا نشسته بود و سبزی  قرمه‌سبزی پاک می‌کرد. من قرمه‌سبزی خیلی دوست دارم. بعد وقتی خواندنش تمام شد، برگشتم گفتم، فهمیدی کی بود؟ گفت نه! گفتم من بودم دیگه! گفت ای پدرسوخته آخر کار خودتو کردی.

ستار / عکس: دویچه‌وله
ستار / عکس: دویچه‌وله

دیگر از آنجا یک سریال دیگر  هم بعدش بود به نام قصه‌ی عشق که آهنگ‌اش "خسته و در به در شهر غمم/ شب‌ام از هرچی شبه سیاه‌تره/ زندگی زندون سرد کینه‌هاست/ رو دلم زخم هزارتا خنجره‌." هر دو تای این آهنگ ها را بابک ساخته بود و زنده یاد خودش تنظیم کرده بود و شعرش را هم ایرج جنتی عطایی سروده بود.

 

ما در این باغ صبایی که شما می‌گویید، فوتبال بازی می‌کردیم. شما هم بازی می‌کردید؟ تیغی می‌زدیم ...

نه، ما بچه شهباز بودیم. در محل‌مان زمینی بود که به اصطلاح  به زمین غیایی معروف بود. الان هم آنجا را کرده‌اند باشگاه و دور زمین را حصار کشیدند. بچه‌ها از آنجا ویدئو و این جور چیزها فرستاده بودند برای من که هنوزهم آنجا خاکی هست و ما آنجا فوتبال بازی می‌کنیم.

 

بسیاری از شنوندگان ما می‌دانند که شما یکی از اعضای ژوری مسابقات آغاز تلویزیون ایرانی‌ها هستید. می‌شود شما هم در مسابقه‌ی ما شرکت کنید و به ده‌تا سوال در بخش‌های مختلف اجتماعی، هنری، ورزشی، سیاسی و غیره پاسخ بدهید؟

والا تا آنجایی که بتوانم. جایزه‌اش چی هست؟

 

جایزه‌اش یک آهنگ خودتان است که به دلخواه خودتان انتخاب می‌کنید و ما هم پخش می‌کنیم.

باشه، اشکال ندارد.

 

خواهش می‌کنم بی‌درنگ به این سوال ها پاسخ بدهید. موافقید؟

بفرمایید.

 

پنج تیم برجسته‌ی فوتبال ایران؟

پاس، شاهین... البته اینها مال زمان گذشته است. من زمان گذشته را یادم می‌آید. پاس بود، شاهین بود، دارایی بود، دیهیم بود و یکی دیگر هم شعاع.

 

پنج بازیگر تیم فوتبال هنرمندان که شما کاپیتانش بودید؟

خواهش می‌کنم. ستار، اندی، داود بهبودی، هاتف و منصور.

 

سه خواننده‌ی مورد علاقه‌ی شما در موسیقی سنتی پاپ ایران و جهان؟

آقای اکبر گلپایگانی، آقای نادر گلچین، آقای محمودی خوانساری.

 

پاپ ایران؟

پاپ ایران زمان گذشته آقای عارف، ویگن و منوچهر.

 

و جهان؟

هولیا ایگله‌سیاس، فرانک سیناترا و پل مک کارتی.

 

دبیرکل سازمان ملل متحد؟

الان نمی‌دانم کیه.

 

جمعیت ایرانیان در لس آنجلس؟

رقمی که الان رادیو اعلام می‌کند، می‌گویند ۳۷۰ – ۳۸۰ هزار نفر. ولی می‌گویند خیلی بیشتر از این است.

 

بهترین تنورخوان جهان؟

همین که چند وقت پیش فوت کرد.... نه فوت نکرده، نه همین که این آهنگ دلالالالا را می‌خواند اسمش چیه؟

 

نرخ تورم در ایران؟

هزار درصد.

 

دو اثر باستانی را در اصفهان نام ببرید؟

سی و سه پل و یکی دیگرهم مسجد شیخ لطف‌اله.

 

صدراعظم آلمان کیه؟

الان این خانم... مرکل.

 

غذای مورد علاقه‌تان؟

قرمه‌ سبزی.

 

لطف کنید و آهنگ مورد علاقه‌تان را بگویید که قرار است پخش شود.

خودتان گفتید که، همان آهنگ آخرین تلاش مال سی دی گل بانو که یکی از کارهای خیلی خوب من است که فکر کنم شنبه شب هم در این برنامه اجرا می‌کنم صد در صد.

 

 

پرویز مشكاتیان درگذشت

زنده یاد پرویز مشکاتیان
زنده یاد پرویز مشکاتیان

پرویز مشكاتیان، استاد سنتور ایران، به علت ایست قلبی در سن 54 سالگی درگذشت. مشكاتیان كه زاده 24 اردیبهشت 1334 در نیشابور بود، در منزلش در تهران درگذشته است. پرویز مشكاتیان كار هنری خود را در شش سالگی با پدرش، مرحوم حسن مشكاتیان كه استاد سنتورنوازی و آشنا با ویولن و سه‌تار بود، آغاز كرد.

مشكاتیان، ردیف میرزا عبدالله را نزد نورعلی برومند و داریوش صفوت و مبانی موسیقی ایرانی را نزد اساتیدی چون محمدتقی مسعودیه، عبدالله دوامی، سعید هرمزی و یوسف فروتن فراگرفت. او كار سنتورنوازی خود را به شیوه رسمی در مركز حفظ و اشاعه موسیقی آغاز كرد و در این زمینه بسیار موفق كار كرد و كارهای بزرگ فراوانی را در زمینه آهنگسازی وسنتورنوازی به ویژه تكنوازی انجام داد.

وی در آزمون موسیقی باربد كه به ابتكار نورعلی برومند برگزار می‌شد، به همراه پشنگ كامكار مشتركاً جایگاه نخست را به دست آورد. مشكاتیان از سال 58 تا سال 67 با محمدرضا شجریان همكاری داشت كه نتیجه این همكاری، آثار ماندگاری چون بیداد، آستان جانان، سِرّ عشق، نوا و دستان بود. مشكاتیان، كتاب‌های فراوانی در زمینه سنتور و موسیقی ایرانی تألیف كرده ‌است. خبرهای مربوط به زمان و مكان تشییع پیكر این هنرمند به زودی منتشر می‌شود. منبع

 

 

ایرج پس از سه دهه آواز خواند

استاد ایرج - حسین خواجه امیری
استاد ایرج - حسین خواجه امیری

برای نخستین بار در سه دهه گذشته، ایرج، پرکارترین خواننده تیتراژ فیلم‌های ایرانی در برنامه‌ای رسمی آواز خواند. حسین خواجه‌امیری معروف به ایرج، پرکارترین خواننده فیلم‌های فارسی، روز پنج‌شنبه ۲۶ شهریور برای نخستین‌بار در تاریخ ۳۰ ساله‌ پس از انقلاب، در برنامه‌ای رسمی با حضور ده‌ها شرکت‌کننده آواز خواند.

ایرج در جلسه‌ای از سلسله نشست‌های عصر شعر و ترانه که زیر نظر شهرداری تهران در فرهنگسرای ارسباران واقع در منطقه جلفای تهران برگزار می‌شود، با همراهی ویولن احسان فدایی برنامه‌ای اجرا کرد. ایرج، خواننده بسیاری از فیلم‌های پیش از انقلاب چون گنج قارون بود و صدای او بر روی برخی از بازیگران مشهور سینمای ایران در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ از جمله فردین گذاشته می‌شد. از وی چند مجموعه ترانه نیز منتشر شده است.

در این برنامه که به موضوع آسیب‌شناسی ترانه‌های صدا و سیمای ایران، به ویژه ترانه‌های مناسبتی ماه رمضان، اختصاص داشت، چند شاعر و منتقد با ارائه مقالاتی به آسیب‌شناسی ترانه‌ها‌ی پخش‌شده از رادیو و تلویزیون ایران پرداختند. سخنرانان در استفاده ابزاری صدا و سیما از ترانه اتفاق نظر داشتند و انتقادات فراوانی را به بی‌مهری رسانه ملی به ترانه وارد کردند. منبع

 

 

استاد شجریان ‌به‌کارگیری یکی از آثارش را ممنوع اعلام کرد

استاد محمدرضا شجریان
استاد محمدرضا شجریان

محمدرضا شجریان با انتشار اطلاعیه‌ای در سایت رسمی دل‌آواز، از عدم انتشار قطعه سرود آزادی توسط خود خبر داد و تاكید كرد كه هر سایتی آن را به كار بگیرد مورد پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.

استاد محمدرضا شجریان در این اطلاعیه اعلام كرده است: قطعه سرود آزادی سروده هوشنگ ابتهاج که قبلا توسط اینجانب محمدرضا شجریان اجرا شده است، فقط دو کپی داشته که یکی نزد خودم و دیگری نزد آهنگساز آن، آقای کیوان ساکت بوده و قصد و برنامه‌ای برای انتشار آن نداشتم.

استاد آواز ایران در ادامه آورده است: مطلع شدم این اثر خصوصی از طریق وبلاگی منتشر گردیده و در اختیار سایت‌ها و وبلاگ‌ها قرار داده شده است. تاکید می‌کنم هر سایت و وبلاگی که آن را بکار گیرد، تحت پیگرد مراجع قانونی قرار خواهد گرفت. منبع

 

 

به‌ یاد منیر وکیلی خواننده پرآوازه اپرای ایران

زنده یاد منیر وکیلی
زنده یاد منیر وکیلی

بیست و هشتم فوریه 2008 سالگرد بیست و پنجمین سال درگذشت منیر وکیلی از پیشگامان هنر اپرا در ایران است. نام شادروان منیر وکیلی یادآور ایرانی نو، متجدد و پیشرو است و فضای باز شکوفائی هنر و هنرمندی را به‌خاطر می‌آورد. منیر وکیلی که از نوجوانی به آواز پرداخت، از خانواده‌ای هنردوست برخاست و در دوران تحصیل صدای باز و دلنشین او در مدرسه آمریکایی همدان، کلیسای آمریکایی و گردهماییهای دبیرستان رضاشاه کبیر (نوربخش) تهران طنین‌انداز بود.

منیر وکیلی پس از پرورش صدا نزد استادی اروپایی در تهران، وارد کنسرواتوار ملی موسیقی پاریس شد. به تعلیم صدا و فراگیری اصول موسیقی غربی به‌ویژه موسیقی اپرایی و هنر صحنه پرداخت اما با عشقی که به میهن خود داشت شناساندن آوازهای فولکلوریک ایرانی را در اولویت کارهای خود قرار داد. او در سال 1957 در پاریس، با ضبط صفحه آوازها و رقص های ایرانی (Chants et Dances de Perse) جایزه بهترین صفحه موسیقی مردمی را از آکادمی شارل گروس دریافت کرد.

منیر وکیلی در هر فرصتی، صدای هنر و موسیقی ایران را به گوش جهانیان می‌رساند. در رسیتال های متعددی در اتحاد جماهیر شوروی سابق، رومانی و بلغارستان، مردم آن کشورها را با موسیقی ایران آشنا می‌کرد.

منیر وکیلی همیشه آرزو داشت که اپرا در ایران به‌وجود آید و به همین منظور برای تحصیل تخصص در اپرا در کنسرواتوار نیو انگلند شهر بوستون آمریکا به فراگیری آوازهای اپرایی و کارگردانی اپرا پرداخت. منیر وکیلی در واقع پایه‌گذار اپرا در ایران بود. او قبل از آماده شدن تالار رودکی، در تلویزیون غیر دولتی ثابت، صحنه‌هایی از اپراهای مشهور را ارائه داد و در تالار فردوسی و تالار وزارت فرهنگ و هنر چند اپرای کامل را روی صحنه برد. پس از افتتاح تالار رودکی، با پشتیبانی مهرداد پهلبد، وزیر فرهنگ و هنر و همکاری اپرای اسکالای میلان، گروه اپرای تالار رودکی را به ‌وجود آورد. از این زمان که سال 1346 و نزدیک به جشن های تاجگذاری بود، تالار رودکی برنامه‌های اپرایی بسیار موفقیت‌آمیزی را به صحنه برد که به قضاوت هنرشناسان آن زمان، با بهترین اجراهای اپرایی در غرب قابل مقایسه بود.

منیر وکیلی با احساس میهن ‌دوستی صادقانه، به تربیت جوانان با استعداد برای ایفای نقش های اپرایی و شرکت در گروه های آواز دسته‌جمعی (کُر) همت گماشت و با کمک دولت، آکادمی آواز به‌صورت یک شبانه‌روزی دختران و پسران جمع‌آوری شده از سراسر کشور، پس از مصاحبه و آزمایش صدا، سی نفر را انتخاب کرد که در این آکادمی طی سه سال درس آواز و سولفژ و هارمونی و اصول موسیقی را فراگیرند. و نیز مهارت های روی صحنه را بیاموزند. منیر وکیلی در تلاش و کوشش برای اعتلای مقام زن در جامعه همیشه پیشقدم بود و در هر فرصتی از حقوق زنان و نقش زن در جامعه حمایت می‌کرد. او همیشه نمونه زن متجدد و پیشرو ایران بود.

وی در جریان رویدادهای دوران انقلاب اسلامی در ایران ماند و با خطراتی که زندگی او را تهدید می‌کرد مواجه شد. در روزهای شورش، هر روز به تالار رودکی می‌رفت. حتی روزی که به او خبر دادند انقلابیون می‌خواهند تالار رودکی را منفجر کنند بدون هیچ ترس و واهمه‌ای به تالار رفت و تمام روز آنجا ماند. آنقدر در حفظ میراث فرهنگی و هنری جامعه متجدد ایران پافشاری داشت که حاضر بود با هر خطری برخورد کند. اما زمانی که جان خود را در خطر دید میهن عزیزش را ترک گفت و به کشور فرانسه پناهنده شد.

منیر در روز 28 فوریه 1983 در سفری که به‌دعوت سفیر فرانسه در هلند به‌همراه شوهرش عبدالمجید مجیدی از راه زمینی به شهر لاهه می‌رفت، در یک حادثه جانخراش اتومبیل درگذشت. منیر با همه آمال و آرزوهای خویش برای پرورش نوجوانان ایرانی در رشته آواز و اپرا، چشم از این جهان فرو بست ولی افکارش و جرأت و جسارتی که از خود در دوران فعالیت های هنری‌اش ابراز داشت سرمشقی است برای جوانان امروز ایران. او اگر فرصت می‌داشت هنر اپرا و آواز را به بالاترین سطح ممکن در ایران می‌رساند. یادش همیشه زنده است و روزی که ایران از قید ارتجاع و واپسماندگی رهایی یابد راه او دنبال خواهد شد و روحش دوباره زنده خواهد گردید. منبع

 

 

شهره آغداشلو برنده جایزه معتبر اِمی شد

شهره آغداشلو
شهره آغداشلو

در جوایز سالانه امی Emmy که مختص برنامه های تلویزیونی در آمریکاست، شهره آغداشلو  هنرپیشه ایرانی به خاطر نقش مکمل در سریال کوتاه خانه صدام برنده جایزه شده است. سریال خانه صدام از شبکه اچ بی او شامل یک رشته کانال های سرگرمی با کیفیت بالا و طرفداران زیاد است پخش شد. مراسم این جوایز که توسط آکادمی هنرها و علوم تلویزیونی عرضه می شود یکشنبه عصر در لس آنجلس برگزار شد.

خانم آغداشلو در سال 2004 برای بازی در فيلم خانه ای از ماسه و مه نامزد جایزه اسکار شده بود. تونی کولت هنرپیشه استرالیایی نیز یکشنبه شب جایزه نقش اول زن در یک سریال کمدی را به خاطر بازی در ایالات متحده تارا برد. الک بولدوین نیز جایزه بهترین هنرپیشه مرد یک سریال کمدی را برای بازی در 30 راک درباره یک شوی تلویزیونی برد. این سریال در مجموع در 22 رشته نامزد شده بود. لیتل دوریت تولید بی بی سی نیز چند جایزه از جمله بهترین سریال کوتاه را برد. این سریال در رشته های کارگردانی، لباس و فیلمبرداری برنده شد. منبع

 

 

كیمیایی: قیصر تمام شده و دیگر قهرمان امروز نیست

مسعود کیمیایی
مسعود کیمیایی

مسعود كیمیایی گفت: قیصر تمام شده است و دیگر قهرمان امروز نیست. او فاعلی فردی است كه می‌خواهد تبدیل به فاعل اجتماعی شود. چهاردهمین جلسه از سلسله جلسات تئوریك انجمن بازیگران با موضوع قهرمان سینما و ادبیات در جهان سوم برگزار شد و مسعود كیمیایی سخنران این جلسه بود. در ابتدای این جلسه داوود رشیدی رئیس انجمن بازیگران و مجری این جلسه پس از تسلیت بابت فوت همسر بیوك میرزایی از اعضای انجمن بازیگران خواست كه از این جلسات استقبال بیشتری بكنند و گفت: متاسفم كه بعضی وقت‌ها تعداد حاضران غیر عضو جلسه در این انجمن بیشتر از اعضای انجمن بازیگران است.

در ادامه كیمیایی در ابتدای سخنان خود گفت: من احترام زیادی برای دوستان و همكارانم قائلم مخصوصا فیلمسازان كه هر كدام در كار خود خبره‌اند. در جشن خانه سینما، در مورد ناصر تقوایی گفتم كه فیلم نساختنش مورد سوال است اما با اینكه این نساختن برای ناصر تقوایی فضیلت است، كم ساختن هم خوب نیست اما گاهی شرایطی پیش می‌آید كه نمی‌توان فیلم ساخت. من خودم در دو نوبت 6 و 7 ساله در كارنامه كاری‌ام مجبور شدم فیلم نسازم، چون فیلم چیزی نیست كه به زور آن را ساخت و باید از درون آدم بجوشد.

وی در ادامه با اشاره به موضوع جلسه گفت: موضوع اساسی در جهان سوم برای من فیلمساز یا هر هنرمند دیگر این است كه متاسفانه هنر همیشه به سمت سیاسی شدن پیش می‌رود كه از خصوصیات جهان سوم است. در آمریكای لاتین از 1953 تا 1997 سی و سه انقلاب به وقوع پیوست كه این انقلاب‌ها جز اضطراب چیزی برای مردم نمی‌آورد و این اتفاق در سرزمین ما هم افتاد. البته همیشه این بحث وجود دارد كه آیا تلاطم و اضطراب یك هنرمند جزئی از اثر اوست یا نه اما نمی‌توان این نكته را نادیده گرفت كه هنرمند انقلاب درونی همانند مردم دارد و با سایر مردم كه در این وضعیت هستند، در جامعه زندگی می‌كند. هنرمند فیلمساز یا نویسنده جزء آدم‌های معمولی جامعه است تنها تفاوتش این است كه سعی می‌كند در اطراف خود تاثیر زیادی بگذارد و در اثر هنری به شكل فراگیرتری قهرمانی را كه برای مردم لازم است، می‌سازد. این مهم‌ترین كاری است كه یك هنرمند می‌كند چون فاعل فردی را بر اثر اثر خود تبدیل به فاعل اجتماعی می‌كند. این چیزی بود كه در سینمای قبل از انقلاب تجربه شد و قطعا در سینمای بعد از انقلاب نیز به آن خواهیم رسید.

وی در ادامه افزود: در جهان سوم قهرمانی كه نویسنده یا فیلمساز پیشنهاد می‌كند، اكثر اوقات هدفی معین یا دلیل معینی برای كار ندارد. بلكه او سازنده تازه‌ای در بطن جامعه است كه از رئالیسم جامعه نیز دور نیست و در پروسه آفرینش‌اش به مخاطبان خود نزدیك می‌شود. هنرمند هم در این میان كار خود را می‌كند و هرگز منتظر دستور حكومت نمی‌ماند و وجود و حضور هنرمند به دلیل خاص اندیشی او باعث گرم‌روی و حركت تندتر او نسبت به مردم و حكومت می‌شود و به همین دلیل است كه هنرمند تاثیر زیادی بر جریانات اجتماعی می‌گذارد.

وقتی داوود رشیدی به عنوان نمونه یك قهرمان در اثر كیمیایی از قیصر نام برد و در مورد آن از وی توضیح خواست، كیمیایی گفت: قیصر تمام شده است و دیگر قهرمان امروز نیست. او فاعلی فردی است كه می‌خواهد تبدیل به فاعل اجتماعی شود اما آنچه مهم است این است كه وقتی حركتی شبیه به حركت او وسیع شد دیگر به جایی می‌رسد كه یك طبقه فاعل اجتماعی نیست، بلكه تمام طبقات جامعه این نقش را پیدا می‌كنند. متاسفانه جهان سوم هنوز به این موضوع عقیده دارد كه یك طبقه خاص باید فاعل اجتماعی باشد اما متاسفانه این موضوع نباید به طبقه خاصی محدود شود، چون فاعل شدن یك طبقه خاص فاشیسم را به همراه می‌آورد.

وی در ادامه تصریح كرد: تعدد تعویض حكومت در جهان سوم اضطرابی را به وجود می‌آورد كه آن اضطراب نیز در گذر زمان تغییر می‌كند و بسیاری از سینماهای كشورهای جهان سوم، مثلا سینمای تند و خون‌آلود آمریكای لاتین به خاطر همین اضطرابات است كه در دنیا مطرح می‌شود.

كیمیایی در ادامه گفت: بازیگر و یا كارگردانی كه در این محیط درس می‌خواند یا كار می‌كند باید بداند كه مهمترین چیز این است كه بتواند الگوی ذهنی خود را از انسان وطنی خود بازآفرینی كند و خود را در حد زیادی به سینمای جهان گرایش ندهد، چون مهمترین مسئله برای هر هنرمندی این است كه اطراف خود را به خوبی نگاه كند و بتواند نمونه كاملی از انسان سرزمین خود را بیافریند.

وی در ادامه،‌رو به داوود رشیدی گفت: مثل نقش شما در فرار از تله ساخته مرحوم جلال مقدم كه ایرانی‌ترین نقش شما در طول كارنامه‌ كاری‌تان بود.

وی در ادامه تصریح كرد: قهرمان‌ها اشكال مختلفی دارند مثلا حمید هامون در فیلم هامون اثر داریوش مهرجویی، قهرمان سال‌های خودش است و قرار نیست همه فاعلان قهرمانی كلاسیك داشته باشند. كافی است یك قهرمان به جایی برسد كه خود را به مخاطبان زیادتری تبدیل كند تا بتواند تاثیر خود را بگذارد.

وی در ادامه، در پاسخ به سوالی در مورد این كه آیا نقش داریوش ارجمند در فیلم اعتراض نوعی قیصركشی است، گفت: نه، خیلی منتقدان هم این حرف‌ها را زده‌اند اما اگر كسی كه این سوال را پرسیده استقلال فكری داشته باشد قطعا به نتیجه بهتری می‌رسد.

وی در ادامه، در مورد لزوم به وجود آوردن قهرمان برای كشور گفت: شاهنامه فردوسی نمونه احتیاج زمانه به قهرمان است كه در گذر سال‌ها به یك داشته ملی و باوری وسیع تبدیل شد و این اتفاق برای خود فردوسی افتاد نه برای شخصیت‌هایش و خودش با آن كتاب تبدیل به فاعل جمعی شد.

وی در ادامه در پاسخ به سوالی در مورد بحث انتخاب بازیگر برای آثارش و چگونگی این انتخاب، گفت: بخشی از بازی بازیگر قبل از اجرا برای او نوشته می‌شود و بازیگر مورد نظر در زمان خواندن متن كم كم به آن نزدیك می‌شود و من بازیگرانم را با بررسی انتخاب می‌كنم. همیشه هم اولین برداشتی كه از بازیگر می‌گیریم بهترین برداشت است. البته باید اذعان كنم كه همیشه هم در انتخاب بازیگرانم موفق نبوده‌ام.

وی در پاسخ به سوالاتی كه چرا قهرمانانش در گذر از زمان كم كم قلمروهای كوچكی پیدا كرده‌اند، گفت: این موضوعی است كه همه آ‌ن را می‌دانند و نمی‌دانم چرا باز هم پرسیده می‌شود. من كار می‌كنم و نمی‌خواهم و نمی‌توانم كه در سكوت باشم. البته می‌دانم كه شما چه قهرمانی را در ذهن دارید، اما من در حد توانم فیلم می‌سازم، پس حتما قهرمان رویایی شما دیگر در توان من وجود ندارد.

وی در ادامه افزود: قهرمان به هر جهت در جامعه عقب نمی‌ماند و هنرمند با ثبت بخشی از واقعیت تفكر خود را نشان می‌دهد كه عقب نیست و می‌خواهد با مردم و اتفاقات حركت كند.

وی در پاسخ به سوالی كه چرا با بازیگران كم و معدودی كار می‌كنید این گفته را رد كرد و گفت: من با افراد بسیار متنوع و زیادی در تمام شاخه‌های سینما كار كرده‌ام و با اكثر فیلم‌هایم آدم‌های تازه‌ای به سینما داده‌ام كه اكثر آنها در سینما ماندگار شده‌اند.

وی در پاسخ به سوالی در مورد چگونگی شخصیت‌نویسی و اینكه آیا بر اساس بازیگر شخصیت‌پردازی می‌كند، گفت: شخصیت‌ها در هر حالی نوشته می‌شوند و اگر رمان حسد یا رمان جسدهای شیشه‌‌ای را بخوانید كه خارج از سینما هستند به روش شخصیت‌پردازی من پی می‌برید، چون قهرمان‌های سابقم در آن كتاب‌ها هنوز حضور دارند.

مسعود كیمیایی در پاسخ به سوالی در این مورد كه چرا اكثر قهرمانانش در آثار متأخرش راهی بی‌بازگشت را طی می‌كنند، گفت: ما می‌دانیم كه هر انسانی رفتاری را در خود تعقیب می‌كند كه با آن رفتار بر پیرامونش تاثیر بگذارد. اینكه شخصیت داستان بداند كه كاری كه می‌كند، مؤثر است، تقدیر مهمی است. شاید نبود آن شخص او را قهرمان می‌كند و تاثیر كارش را زیاد می‌كند و باعث می‌شود كار او كه به خاطرش از بین رفته در جمع بازتاب جدیدی بیابد.

وی در پاسخ به این سوال كه قبل و بعد از انقلاب سبك فیلمسازی‌اش تغییر كرده، ضمن رد این موضوع گفت: من با تمام هستی و وجودم فیلم می‌سازم حتی ابزار فیلم ساختن مانند جوهر، كاغذ، نگاتیو و سایر وسایل در حال تغییر هستند، اضطراب هم در ذات این حركت و روزگار است كه مسئله جهانی است. اگر تغییراتی در فیلمسازی من وجود آمده قطعا به خاطر تعویض‌های مكرر عقاید حاكمیت است.

وی در پاسخ به سوالی كه چرا خونریزی در آثار شما زیاد است، گفت: این زمینه اثر است قهرمان اثر برای عقیده‌اش خون می‌ریزد و در اكثر اوقات نبودنش ارزشی است كه می‌تواند آن ارزش را به تماشاچی عام منتقل كند.

وی افزود: سینما هنر وسیع و پرقله‌ای است و آدم‌های زیادی در قله آن هستند اما باید به یاد داشت كه سینما هنر پنج‌شنبه و جمعه است یعنی زمانی كه مردم عام به سینما می‌ایند و باید با مردم سخن گفت تا بهفمندو با آنها ارتباط برقرار كرد. سخت است فیلمی را هم خودت دوست داشته باشی هم تماشاگران اما نباید فراموش كرد كه هدف تماشاگر عام است.

وی در ادامه در پاسخ به سوالی در مورد اینكه آیا بازیگر می‌تواند فاعل اجتماعی شود گفت: بازیگران موفق می‌شوند چون آدم‌های برگزیده‌ای هستند اما بازیگر وقتی هنرمند می‌شود كه دیدش از پیچی بگذرد و به یك چشم‌انداز برسد وگرنه قبل از آن پیچ و چشم‌انداز بازیگر آدم خودپسندی است.

وی در پاسخ به سوالی در مورد رابطه‌اش با بهروز وثوقی گفت: رابطه من با بهروز وثوقی همیشه خوب بوده اما چندی پیش در سفری كه به آمریكا داشتم و دوستان قدیم‌ام را دیدیم، او از من خواست در آنجا بمانم و كار كنم اما من دوست نداشتم در آنجا بمانم و این موضوع رابطه سطحی ما را مخدوش كرد اما او بازیگر بسیار خوبی است و در كنار اسفندیار منفرد‌زاده از دوستان قدیم خوب من هستند.

وی در پاسخ به سوالی در مورد طرز كار كارگردانان جدید گفت: گاهی تازه‌كارها فیلم‌های شاهكاری می‌سازند و درجا می‌زنند و بعضی از آنها نیز، آرام‌آرام خود را در سینمای ایران نشان می‌دهند كه بسیاری از آنها با من شروع كرده‌اند. وی در ادامه در پاسخ به سوالی در مورد فیلم رئیس گفت: رئیس فیلم بدی است و آشفتگی فیلم، ناشی از مونتاژ بد است. البته این مونتاژ به تدوینگر ربطی نداشت، بلكه مونتاژ مسئله‌ای فیلم ایراد داشت.

وی در پاسخ به این سوال كه آیا روزگاری از محمد مصدق فیلم خواهد ساخت یا نه، گفت: وارد تاریخ معاصر شدن قضاوت می‌خواهد و این قضاوت آدم را به اشتباه می‌اندازد به نظرم هر فیلم را باید در دوره خودش ساخت و بهتر از هر زمانی می‌شد مصدق را در زمان خودش به تصویر كشید. همچنین وی در پاسخ به سوالی در مورد فیلم قیصر 40 سال بعد كه در مورد فیلم قیصر ساخته می‌شود، گفت: اطلاعات من هم در حد حاضران است و باید از كارگردان آن مسعود نجفی در این مورد سوال كنم. در پایان این جلسه لوح تقدیری از طرف انجمن بازیگران به مسعود كیمیایی تقدیم شد. منبع

 

 

مروری بر زندگی پرویز مشكاتیان و تصنیف‌های ماندگارش

زنده یاد پرویز مشکاتیان
زنده یاد پرویز مشکاتیان

پرویز مشكاتیان دوشنبه، 30 شهریور در سن 54 سالگی درگذشت. این هنرمند عرصه‌ی موسیقی بر اثر ایست قلبی در منزلش از دنیا رفت و جزییات مراسم تشییع پیكرش متعاقبا اعلام خواهد شد. مشكاتیان هشت‌ساله كه بود، نخستین كنسرتش را در مراسم گرد‌هم‌آیی دانش‌آموزان مدرسه‌ی امیر معزی نیشابور برگزار كرد. خودش اذعان می‌داشت كه از همان روزها متوجه ارتباط نزدیك ادبیات منظوم و منشور ایران با راهنمایی پدرش بوده است.

پس از پایان تحصیلات متوسطه وارد دانشكده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. ردیف عالی موسیقی ایران، ردیف آقا میرزاعبدالله را در دانشگاه نزد استاد فقید نورعلی خان برومند و دكتر داریوش صفوت آموخت. هم‌زمان با این آموزش‌ها از مكتب كسانی چون محمدتقی مسعودیه، عبدالله خان دوامی، سعید هرمزی و یوسف فروتن، بهره گرفت. او هم‌چنین در مركز حفظ و اشاعه‌ی موسیقی سنتی ایران به‌عنوان سرپرست گروه استاد سنتور مشغول كار شد.

پرویز مشكاتیان در آزمون باربد كه به ابتكار استاد نورعلیخان برپا شده بود، در رشته‌ی سنتور به‌مقام اول با همراهی پشنگ كامكار و در كل آزمون به مقام ممتاز به همراه داریوش طلایی، رسید. مشكاتیان پس از استعفا از رادیو و تلویزیون به اتفاق چند نفر از موسیقی‌دان‌ها موسسه‌ی فرهنگی و هنری چاووش را بنیاد نهادند؛ او خود به‌عنوان سرپرست گروه و استاد رشته‌ی سنتور در آن فعالیت می‌كرد.

به‌گفته‌ی دست اندركاران موسیقی مشكاتیان قدرت خارق العاده‌ی در تصویرسازی و تبحر زیادی در انواع ریتم و آهنگ‌سازی روی غزل‌ها و اشعار مورد علاقه‌اش داشت. تصنیف دشتی، غم انگیز، آستان جانان، شیدایی، سرانداز، سرو ناز، بیداد، كرد بیات، رزم مشترك، وطن، ایرانی، چوپانی پیروزی، طلوع،‌ جان جهان، سركش،دل انگیزان، گلنوش، صبح است ساقیا، چكاد، افسرده حال، شكر و شكایت، از جمله آثار ماندگار اوست كه با صدای شهرام ناظری، محمدرضا شجریان و... ثبت شده‌اند. منبع

 

 

میلاد کیایی: مشکاتیان سنتور نوازی را متحول کرد

استاد میلاد کیایی
استاد میلاد کیایی

پرویز مشکاتیان در شروع دوران نوازندگی خود متاثر از شیوه سنتور نوازی استاد محمد حیدری بود اما به مرور زمان با ایجاد سبکی منحصر به فرد باعث تحولی جدی در سنتور نوازی شد. میلاد کیایی با بیان این مطلب به خبرنگار مهر گفت: شاید این نکته تا به حال در جایی عنوان نشده باشد که  مشکاتیان در نوازندگی متاثر از سبک نوازندگی استاد محمد حیدری بوده است؛ استاد حیدری پیش از انقلاب رهبر یکی از ارکسترهای وزارت فرهنگ و هنر آن زمان بود که به طور غیر مستقیم از شیوه نوازندگی برجسته ترین سنتور نواز ایران یعنی حبیب سماعی تاثیر گرفته بود.

این نوازنده سنتور در ادامه افزود: مشکاتیان به مرور زمان شیوه نوازندگی محمد حیدری را که غیر مستقیم از او تاثیر پذیرفته بود کامل تر کرد و شیوه نوینی در نوازندگی این ساز به وجود آورد. سنتور نوازی مشکاتیان در سال های بعدتر به مراتب قوی تر از استاد محمد حیدری شد طوری که به واسطه این توانمندی اش آثار ماندگار بسیاری از ایشان به جای ماند.

وی همچنین با اشاره به دوره جوانی خود و نحوه ارتباطش با مشکاتیان گفت: در فاصله سال های 40 تا 45 که اردوهای هنری در رامسر برگزار می شد نوازندگانی که در شهرهای خود به مقام اول رسیده بودند در آنجا حضور پیدا می کردند. من به واسطه اینکه دو سال در این اردوها در سنتور نوازی اول شده بودم به عنوان مشاور هنری اردوهای هنر شرکت می کردم ؛ برای اولین بار مشکاتیان را سال 42 در این اردوها دیدم. نوجوانی بسیار محجوب، کم حرف و مودب بود که در کارش دیسیپلین خاصی داشت.

کیایی در ادامه گفت: مشکاتیان آن سال به عنوان نماینده نیشابور آمده بود و مقام اول را هم کسب کرد؛ به جز مشکاتیان افراد دیگری مانند محمدرضا لطفی، مجتبی میرزاده، محمد موسوی و خیلی های دیگر نیز بودند که بعدها به عنوان بزرگان موسیقی ایران مطرح شدند. آن دوران را می توان دورانی طلایی برای کشف استعدادها نام گذاشت چرا که اردوهای هنری رامسر زیربنای شکل گیری استعدادهای خوبی مانند مشکاتیان را فراهم آورد تا بعدها جامعه از محصول آنها استفاده کند.

این نوازنده سنتور با اشاره به آثار مشکاتیان تاکید کرد: آثاری که مشکاتیان در دهه اول انقلاب خلق کرد جزو بهترین آثار موسیقی ایران محسوب می شود که از آن جمله می توان به"بیداد" و "آستان جانان" اشاره کرد. متاسفانه بنا به مشکلاتی که برای این هنرمند به وجود آمد بعدها هرگز نتوانست این دوره طلایی را تکرار کند البته آثار بعدی مشکاتیان نیز آثار خوبی بود اما در سطح آثار گذشته اش محسوب نمی شد. به هر حال درگذشت این هنرمند برای جامعه هنری ایران بسیار گران است که امیدورام خداوند روح او را قرین شادی و رحمت کند. منبع

 

 

ناهید: درگذشت مشكاتیان ضایعه‌ای وحشتناك برای موسیقی ماست

استاد حسن ناهید
استاد حسن ناهید

خبرگزاری فارس: حسن ناهید نوازنده نی گروه عارف با ابزار تاسف از گذشت مشكاتیان گفت: فوت این هنرمند ضایعه بسیار وحشتناك موسیقی ایران است. حسن ناهید نوازنده نی گروه عارف گفت: من حدود 40 سال است كه مشكاتیان را می‌شناسم در واقع از زمانی كه ایشان با داریوش صفوت در مركز حفظ و اشاعه موسیقی كار می‌كردند.

این هنرمند در آن سال ها گروه عارف را با آقای علیزاده در رادیو راه اندازی كرد و از همان زمان همكاری‌های زیادی را در قالب كنسرت در داخل و خارج از كشور و نیز آلبوم‌های موسیقی با هم آغاز كردیم. وی با اشاره به آثار مشكاتیان بیان داشت: او هم آهنگساز بسیار قوی و خوبی بود و آهنگ‌های‌شان در حد خودش بسیار خوب است. همچنین ایشان سنتور نوازی بسیار قوی بود.

استاد ناهید خاطر نشان كرد: حیف است كه این هنرمندان را از دست می‌دهیم و كسی هم دیگر نمی‌آید، چون هركدام از این عزیزان حاصل سال‌ها زحمت و تلاش هستند و امیدی نیست كسی جای ایشان را بگیرد. منبع