مجله شماره 135

 

 

یادی از پرویز فنی زاده، بزرگ مرد کوچک

زنده یاد پرویز صیاد و پرویز فنی زاده
پرویز صیاد و زنده یاد پرویز فنی زاده

حسین افصحی - تورنتو، شهروند - شنبه 29 اسفند 1383: 25 سال پیش در چهارم اسفند ماه خبرشدیم ستاره ای از تئاتر و سینمای و تلویزیون ایران غروب كرد. 25 سال گذشت، و هنوز كه هنوز است جایگزینی برایش پدید نیامد و هنوز در فقدان این هنرمند اشك می ریزیم و جایش را در صحنه، سینما و تلویزیون میبینیم. هر چند كاری كه شایسته او باشد انجام نشده است.

من كه همچنان باورم نمی شود كه او نیست، نمی توانم باور كنم پرویز فنی زاده نیست و گاهی اوقات فكر می كنم آرام آرام وارد می شود و گوشه ای می نشیند و پیشنهاد می كند تمرین را آغاز كنیم.

پرویز فنی زاده با بلوز یقه اسكی و كت اسپرتش می آمد كه اولین تجربه كارگردانی را در تئاتر انجام دهد و من به عنوان دستیار كارگردان در كنارش بودم. داشتیم نمایش خدا را هجی كن را تمرین می كردیم. در پاییز قبل از انقلاب 57 و چون جای تمرین مناسب نداشتیم در خانه یكی از بازیگران تمرین می كردیم. فنی زاده می آمد و آرام گوشه ای می نشست و می گفت: تمرین را شروع كنیم. خیلی آرام بود. چون مشكلات خودش را حل كرده بود و خودش را نجات داده بود اگر بشود گفت نجات و كلاس های گروهی تراپی می رفت. بهش می گفتیم خودت هم بازی كن. می گفت: نه می خواهم تجربه كارگردانی را برای بار اول درست انجام دهم. كار در سه ماه تمرین آماده شد ولی هیچ سالنی برای اجرا در اختیارش قرار نگرفت. یادش به خیر همیشه سر تمرین میگفت: بچه ها از یه كمی پایین تر شروع كنید.

زنده یاد پرویز فنی زاده
زنده یاد پرویز فنی زاده

بزرگترین امتیاز فنی زاده این بود كه می خواست فنی زاده باشد و نه كسی دیگر و به خاطر همین هم نوع بازی او از جنس بازی خود او بود. اگر آقای حكمتی بود در رگبار، آقای حكمتی بود كه هیچ وجه تشابهی با ملیجك در سلطان صاحب قران نداشت و در همان زمان مش قاسم دایی جان ناپلئون بود كه با همه اینها متفاوت بود، افسوس كه از كارهای تئاتری اش چیزی در دست نیست. شاید فقط چند عكس در آلبوم همكاران. 

جالب این است كه هنرمندانی چون فنی زاده همیشه دچار كمبودهای مادی و تنگناهای گذران زندگی بوده و هستند. او تعریف می كرد وقتی جایزه بهترین بازیگر را از دست جوزف لوزی می گرفتم. داشتم فكر می كردم اگر دوستم لباس به هم قرض نمی داد، چگونه باید در این مراسم شركت می كردم. 16 سال بود كه به عنوان بازیگر قراردادی در اداره تئاتر کار می کرد و وقتی كه رفت بر سر مزارش حكم رسمی استخدامی اش را به دست همسرش دادند. اما او هیچگاه نه نالید و نه پیش كسی گلایه كرد. سوخت و سوخت تا تمام شد.

 

یاران تئاتری از فنی زاده می گویند

بهروز به نژاد: كار كردن با فنی زاده بسیار دلچسب و خوشایند بود

بهروز به نژاد / عکس از وبلاگ بهروز به نژاد
بهروز به نژاد / عکس از وبلاگ بهروز به نژاد

‌مهم این است كه انسان به هنگام زنده بودن مورد بحث باشد، افسوس كه پس از مرگ همه دور هم جمع می شوند و شخص از دست رفته را مركز بحث و خاطره قرار می دهند و به هر حال تعریف و تمجید هم از دهان آدم ها بیرون می ریزد.

انسانی چون پرویز فنی زاده (صفت انسان را به تمام معنی درباره اش اطلاق می كنم) در زندگیش كه می توان گفت هنرش و محیط هنریش بود به عقیده من همیشه رنج‌ می برد. در محیطی كه آدم ها سایه همدیگر را با تیر می زنند، وای به حال انسانی كه با صداقت و سخاوت هنریش پا به میدان گذارد، جز رنج و خود خوری و گوشه گیری نتیجه ای حاصلش نمی شود.

حرف هایی در این زمینه كه فنی زاده هنرمند‌ است ولی حیف كه كار كردن با او مشكل است و اینكه بدقول است و فلان و بهمان است، تماما از دهان هم حرفه ای هایش در می آید. به این امید كه شاید‌ به این وسیله او را از میدان به در كنند، بزرگان سینما و تئاتر ما هیچگاه نمی خواستند قبول كنند كه پرویز بزرگ مرد كوچك محیط هنری ماست. من معتقدم با او كار كردن نه تنها مشكل نبود، بلكه بسیار دلچسب و خوشایند بود، چون اشكال از دیگران بود كه او را و احساس ظریف و چون بلور شكننده اش را درك نمی كردند و باعث می شدند كه همیشه پرویز در لاك خودش فرو برود و اوقاتش را دور از جنجال ها و مسائل متداول جامعه هنری ما، سر كند.

جامعه هنری ما هنوز كه هنوز است واقعیت از دست دادن فنی را حس نكرده است. انسانی را از دست دادیم كه نه تنها نمونه اش را نداشتیم، بلكه به این زودی ها و شاید هیچوقت چون او را بین خود نخواهیم دید. محیط هنری ما به دلیل متداول بودن صفات و رفتار كلیشه ای در آن، یک هنرمند با صفات انسانی و احساسی لطیف را مشكل درون خود می پذیرد. مگر آنكه چون پرویز باشی با قدرتی باور نكردنی در خلق كاراكترهای مختلف. در تنهایی مردن و یا‌ در دنیایی ورای دنیای معمولی دیگران زندگی شبه مرگ داشتن این سرنوشت محتوم بسیاری از ماست. فكر كن در جایی زندگی كنی كه دقیقا صفات انسانی تاثیر معكوس دارد و تنهایی آخرین پاداش توست.

 

فرزانه تاییدی: تمام لحظات همكاری ام با فنی زاده پر از خاطره است

فرزانه تاییدی / عکس از وبلاگ فرزانه تاییدی
فرزانه تاییدی / عکس از وبلاگ فرزانه تاییدی

نزدیك به شانزده سال بود كه پرویز فنی زاده را می شناختم و در رابطه با كارمان در مجموع می توانم بگویم نزدیك به 20 نمایشنامه ی صحنه ای و تلویزیونی با او كار كردم كه اكثر نمایشنامه های تلویزیونی مربوط به زمانی می شود كه نمایشنامه ها به طور زنده از تلویزیون پخش می شد. در نتیجه تنها یادگاری كه از این همكاری ها دارم مقداری عكس است و دنیایی خاطره. تمام لحظات همكاری ما پر از خاطره است. بخصوص پشت صحنه تئاتر كه هر بازیگر تئاتری می داند كه پشت صحنه دنیایی است پر از صداقت و صمیمت و هیجان ــ به هر حال برای آنكه سخن را كوتاه كرده باشم فقط به خاطره ای اشاره می كنم كه بازگو كننده روحیه شاد و در عین حال هوشمند فنی زاده و بی اعتنا بودن او به مسائل مادی و هر آنچه كه به طریقی به عوامفریبی و ظاهربینی مربوط می شود، بود.

روزی به دلیل كاری من و پرویز به استودیوی میثاقیه مراجعه كرده بودیم، در بازگشت از استودیو سر چهارراه قوام السلطنه روبروی سینمای ایفل در انتظار تاكسی ایستادیم. این انتظار ما كم كم طولانی شد و طبیعتا توجه مردم به من و فنی زاده كه به هر حال چهره های شناخته شده بودیم جلب شد. از طرفی انتظار ما طولانی شد و باز هم از تاكسی خبری نشد. در همین حال فنی زاده با حالتی بسیار شاد و بشاش، بدون آنكه در آن نشانه اعتراض باشد با طنزی بسیار گزنده و زیبا و با صدای تقریبا بلند گفت: ای آقایون رانندگان تاكسی آهای آقایون ماشین دارها، من و خانم تاییدی دو تا دست طلایی داریم كه داره دست میزنه و اسمش هم جایزه سپاسه، حاضریم آنها را تقدیم حضورتان كنیم، لطفا ما را به مقصدمان برسانیم. فكر می كنم با گفتن این جمله خیلی از دردهای جماعت هنرمند متعهد را بیان كرد.

 

ایرن: نبایستی می گذاشتیم فنی زاده این گوهر از بین برود

ایرن
ایرن

گفتن درباره ی خصوصیات فنی زاده حرف بیهوده ای است، همه این شناخت را از او دارند. مسئله مهم این است كه نبایستی می گذاشتیم این گوهر از بین برود. بایستی مانع از رخداد فاجعه پرویز می شدیم. اگر قبول داشتیم فنی زاده، بی همتا و یگانه است، چرا نكوشیدیم تا از رفتنی چنین ناباورانه و زودرس جلوگیری كنیم. مهم این است نبایست می گذاشتیم او از دستمان برود و دریغا كه خیلی راحت باعث رفتنش شدیم.

من معتقدم به جای آنكه در رثای كسی به چكنم . . . چكنم بنشینیم، در زمان حیاتش وی را دریابیم. بكوشیم تا محبت ها و یگانگی ها را جایگزین عداوت ها، حب و بغض ها و كارشكنی ها علیه یكدیگر بسازیم زیرا به گمان من در جامعه هنری ای كه كسی به فكر هنرمندانش نیست، تنها اعضای خود این خانواده هستند كه می توانند مددكار و حامی و پشتیبان هم باشند و با پرداختن به مسائل خویش، مانع از تراژدی غم انگیز پرویز شوند.

 

رضا کرم رضایی: فنی زاده در هر جامعه ای رشد پیدا می كرد،

یكی از نوابغ دنیای هنر می شد

رضا کرم رضایی
رضا کرم رضایی

در میان عشق پرویز به تئاتر همین كافی است كه بگوییم، زمانی كه در روزنامه اطلاعات كارگر حروف چین بود، برای پرداختن به تئاتر از محیط كارش فرار می كرد. بدون آنكه مسائل مادی زندگی اش را در نظر بگیرد و چنین شد كه از روزنامه بیرونش كردند.

به نظر من فنی زاده در هر جامعه ای رشد پیدا می كرد، یكی از نوابغ دنیای هنر می شد. لاكن جامعه و مسئولان فرهنگی و هنری این مملكت هرگز ارجمندی هنر او و والایی انسان بودنش را درك نكردند. او به دلیل صداقت و سلامت نفسی كه در شخصیت اش متبلور بود، مثل همه ی آدم های صادق و صالح كه در جامعه آسیب زننده زندگی می كنند، آسیب پذیر بود.

 

محمدعلی کشاورز: همبازی بودن با او باعث خوشحالی من بود

محمدعلی کشاورز
محمدعلی کشاورز

اولین باری كه با پرویز برخورد كردم، در زنگ تفریح كلاس حمید سمندریان بود. حمید همیشه از استعداد او صحبت می كرد و وقتی برای اولین بار با اجرای نقش فیگوران در پیس پولوفت، شبح كوچك بر روی صحنه رفت، با همان نقش كوچك، جوهر هنری خود را بروز داد.

نخستین نقش بلندی كه روی صحنه بازی كرد، در پیش غروب روزهای خطرناك پاییز بود كه نقش مقابل او را من داشتم. با وجود آنكه جوان بود و كم تجربه، ولی نقش خودش را چنان بازی كرد و چنان تمامی ابعاد مختلف پرسوناژ را تجسم بخشید كه واقعا فوق العاده بود، همبازی بودن با او باعث خوشحالی من بود. بسیار متاسفم كه بعضی در لباس دوستی های ظاهری چنین استعدادهایی را از بین میبرند.

 

جعفر والی: فنی زاده هنرمندی كه تا عمق جامعه رسوخ كرده بود

جعفر والی
جعفر والی

فنی زاده، هنرمند مردمی بود. هنرمندی كه تا عمق جامعه رسوخ كرده بود. وقتی می گوییم هنرمند مردمی شاید در اذهان مفهومی مجرد باشد اما رسیدن به این مرحله لازمه اش این است كه از تنگناها، كوره های آزمایش و خیلی از دردها و مسایل مردم عبور كرده باشی و این سعادتی است كه نصیب هر هنرمندی نمی شود. پرویز این سعادت را پیدا كرده بود.

به گمان من شاهكارهای فنی زاده روی صحنه بود، چرا كه هر شب شكفته گی تازه ای از او می دیدیم. روی صحنه چنان تر و تازه بود كه بازیگران مقابلش را وادار میساخت تا هر شب هوشیارانه نقش شان را ایفا كنند زیرا نمی توانستند بدیهه سازی های پرویز را پیش بینی كنند. در این میان آنچه اهمیت دارد‌ این است كه كشف ابعاد جدید شخصیت هایی كه توسط پرویز، به طور مداوم انجام می پذیرفت، هیچگاه از دایره آن كاراكتر دور نبود. به نظر من بررسی بازیگری فنی زاده به عنوان تكنیك بازیگری برای خیلی از جوانان دست اندركار تئاتر میتواند آموزنده باشد.

صدای فنی زاده صدایی در برهوت بود و اگر تنها یك نفر، فقط یك نفر فریادش را میشنید و به علت این فریاد پی می برد، می توانست پاداشی برای آورنده آن فریاد باشد. خوشحالم كه فریاد او آنقدر رسا بود كه به گوش خیلی ها رسید. ارزشی كه جامعه هنر فهم ایران برای پرویز فنی زاده قائل شد، می تواند برای تمامی آدم هایی كه دارند راهش را ادامه می دهند، مایه امیدواری باشد. فاجعه پرویز یك فاجعه شخصی نیست، یك تراژدی عمومی است.

 

زنده یاد خلیل موحد دیلمقانی: كار كردن با او خیلی آسان بود

كار كردن با او خیلی آسان بود، با آرامش كارش را انجام می داد و هر لحظه كه تمرین پیشرفت می كرد، با خلاقیت هایش، همكارانش را سرشار از انرژی میساخت. كار با او راحت بود زیرا كافی بود كه تنها یك بار كاراكتر را برایش تشریح كنی آنگاه پرویز خود به كشف ریزه كاری های شخصیت مبادرت می كرد و كمکی شایان بود برای كارگردان. فنی زاده به عقیده من یك كمدین بود. كمدینی به معنای دقیق و علمی آن، كمدینی كه می توانست هم كمدی بازی كند و هم تراژدی.

هیچوقت ندیدم از نقشی كه به او محول می شد گله ای داشته باشد، هم چنان كه هرگز ندیده ام از كسی بد بگوید. برخلاف نظر عده ای كه او را آدم بی مطالعه ای می دانستند، شدیدا اهل مطالعه بود. ولی هرگز به این مسئله تظاهر نمی كرد و همین عدم تظاهر به مطالعه بود كه برای برخی تصور بی مطالعه گی او را پیش آورده بود. پرویز عقیده داشت مهمترین عامل تعالی كار یك هنرمند عشق است. عشق به كاری كه انجام می دهد.

 

عباس مغفوریان: كار كردن با پرویز برای هر كارگردانی لذت بخش بود

كمتر شنیدم كه پرویز منم . . . منم بزند. این حكایت افتادگی او بود. كار كردن با پرویز برای هر كارگردانی لذت بخش بود، عده ای معتقدند كه او تیپ ساز بود. در حالی كه مطلقا چنین نبود. او بازیگری بود كه از طریق احساس به عمق شخصیت و ذات كاراكتری كه به او محول شده بود پی می برد و به این سبب بود كه می توانست تیپ را خلق كند.

بنابر این تصور تیپ ساز بودن او، تصوری مردد است. چرا كه اگر تیپ ساز بود هرگز قادر به خلق و جان بخشیدن به شخصیت ها و كاراكترهای گوناگونی كه برعهده اش گذارده می شد، نمی بود و فقط در یك حالت درجا می زد. در حالی كه می دانیم پرویز هرگز در كار بازیگری در جا نزد. اگر پرویز اعتیاد هم داشت، این پرویز نبود كه به جانب اعتیاد رفت، بلكه موقعیت های اداری و گرفتاری های اجتماعی او در آن زمان بودند كه پرویز را به آن سمت كشاندند. آدم با پرنسیبی چون او چگونه می توانست به این راه كشانده شود، این غیرممكن بود. مگر آنكه به این راه كشاندندش.

 

عزت الله انتظامی: فنی زاده جرقه ای بود برای تمامی ادوار هنری ما

عزت الله انتظامی
عزت الله انتظامی

حیف شد، ‌او استثنا بود، جرقه ای بود برای تمامی ادوار هنری ما. كه خیلی زود خاكستر فرهنگی، غلط خاموشش كرد. باور من این است كه پرویز قربانی سیستم غلط فرهنگی شد.

كزاز نبود كه او را از ما گرفت. این سیستم های كثیف هستند كه مایه مرگ چون اویی می شوند. پرویز نیازی به تعریف ندارد. احتیاجی ندارد كه بگوییم چنین و چنان بود او فقط انسان بود و هنرمند انسان. حیف كه به بیراهه كشاندنش و او فقط به خاطر صداقتی كه داشت، صداقت در كار و صادق بودن در دوستی، فریب هر كس و ناكسی را می خورد.

 

 

عقب گرد دوقدم مانده به صبح !

برنامه دو قدم مانده به صبح / عکس از وبلاگ چیزی شبیه روزنامه
برنامه دو قدم مانده به صبح / عکس از وبلاگ چیزی شبیه روزنامه

در ماه های نه چندان دور برنامه دو قدم مانده به صبح جزو اتفاقات خوشایند تلویزیون به شمار می رفت حركتی كه باعث شد تا ساعت‌های پایانی شب، خیلی‌ها پای تلویزیون بنشینند و تنها گفت و گو چند چهره را نظاره گر باشند البته در این میان لفظ چهره همان اتفاق خوشایند بود كه مدت های طولانی خط قرمز سیما به حساب می امد.

«بینندگان جان» این برنامه که عمدتا طیف فرهنگی بودند زودتراز آنچه خود صالح علاء تصورش را می‌کرد مشتریان پروپا قرصش شدند. برای اولین بار بحث‌هایی در رسانه ملی مطرح شد که قبل از آن وجود نداشت و نام‌هایی به میان آمد که معمولا خط قرمز صدا و سیما به شمار می‌آمدند. از طرفی دیگر بعضی‌ها هم که هیچ‌گاه راه صدا و سیما را بلد نبودند راهی خیابان ولیعصر شدند تا رو به ‌روی مردمی قرار بگیرند که حضورشان را آرزو می‌دانستند. اوج رفت و آمدها که تعجب سرخوشانه جمعیتی را برانگیخت حضور شمس لنگرودی و احمدرضا احمدی دو چهره برجسته شعر معاصر ایران بود. در شب‌هایی که این دو شاعر میهمان شبکه چهار بودند بارها اس ام اس‌ها ارسال شد و خط‌های تلفن اشغال شد. البته در روزهای بعد روزنامه‌ها هم غافل نماندند و از این اتفاق نوشتند.

مجری و طراح دو قدم مانده به صبح اتفاقی را رقم زده بود که در سال‌های اخیر سابقه نداشت. کم‌کم همه چیز برای مخاطبان عادی شده بود و به شکل طبیعی خودش پیش می‌رفت. دیگر کسی از دیدن آدم‌هایی مثل احمد پوری، سیدعلی صالحی، مسعود کیمیایی و... در تلویزیون که هرکدامشان می‌توانستند شبیه بمب عمل کنند تعجب نمی‌کرد تا اینکه پس از انتخابات مسیر دوقدم مانده به صبح را عوض کرد. اما اینروزها بنظر خط صعود روند سقوط را به خود گرفته است.

برخی دلایل هرگز اعلام نشده باعث شد تا بعضی از چهره‌های برجسته که کارشناسان همیشگی برنامه بودند از ادامه راه منصرف شوند و دو قدم مانده به صبح جذابیت پیشترها را نداشته باشد. انگار فضای بسته‌ای برای این برنامه به وجود آمده که شنبه رشید کاکاوند مجری بخش ادبیات دو قدم مانده به صبح که یکی از جذاب‌ترین آیتم‌ها را اجرا می‌کرد و پای خیلی‌ها را به صدا و سیما می‌کشاند، مجبور شد در غیاب شاعران و نویسندگان از خود صالح علاء به عنوان میهمان استفاده کند.

در واقع مجری میهمان برنامه خودش شده بود و با آقای کارشناس درباره مهدی اخوان ثالث حرف می‌زد تا صندلی‌های خالی به چشم نیایند. شنبه (هفتم شهریور 1388) دوقدم مانده به صبح بر عکس شب‌های نه چندان دورش حرفی برای گفتن نداشت. در اوج گرمای اولین شب شهریور، ببینندگان جان همیشگی، سرمای استخوان سوزی را احساس می‌کردند. یعنی اینکه باید دندان طمع را بیرون کشید که از این پس در ساعت‌های پایانی شب، برنامه‌ای به یاد ماندنی از تلویزیون پخش نخواهد شد. انگار دیگر کسی به مهمانی صالح علاء نمی‌رود. منبع

 

 

مستند مشایخی به بازار آمد

جمشید مشایخی / عکس از فارس
جمشید مشایخی / عکس از فارس

فیلم مستند جمشید مشایخی با موضوع بررسی زندگی و کارنامه حرفه‌ای این بازیگر شناخته شده به کارگردانی امیرمهرتاش مهدوی وارد شبکه نمایش خانگی شد. در این مستند که محصول سال 86 است، چهره‌های سینمایی و هنری درباره سوابق و جایگاه جمشید مشایخی در سینما و تئاتر ایران صحبت کرده‌اند. عزت‌الله انتظامی، حمید سمندریان، علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، جعفر والی و مرتضی احمدی از بازیگران همنسل مشایخی در تئاتر در این مستند از خاطرات مشترکشان با این بازیگر و ویژگی‌های اخلاقی و حرفه‌ای او گفته‌اند.

الهام قره‌خانی متن این مستند را نوشته و پرویز پرستویی گفتار متن را خوانده است. تصویربرداری این مستند 95 دقیقه‌ای را کیوان تاجفر برعهده داشته است. منبع

 

 

همایون خرم 2 رساله از ردیف‌هایش را منتشر می‌كند

مهندس همایون خرم
مهندس همایون خرم

همایون خرم 2 رساله از مجموعه كتاب‌های نوای مهر 2 را به زودی در بازار موسیقی منتشر می‌كند. همایون خرم آهنگساز و نوازنده ویلن گفت: هم اكنون در حال بازنویسی كتاب نوای مهر 2 هستم كه به زودی 2 رساله از این مجموعه در بازار منتشر خواهد شد.

وی ادامه داد: این دو رساله شامل قطعات ضربی و چهارمضراب‌های بنده در شور، ابوعطا و دشتی است كه به صورت مكتوب همراه با نت منتشر می‌شوند همچنین خودم با ویلن همگی آنها را اجرا كرده‌ام كه در كنار این دو رساله سی دی آن نیز منتشر خواهد شد.

این آهنگساز درباره انتشار كتاب نوای مهر2 اظهار داشت: این كتاب همانند نوای مهر 1 اما در راست كوك است كه آوازها، قطعات ضربی و چهار مضراب ها را در بر می‌گیرد. این اثر بسیار وسیع است بر این اساس قصد دارم هر 4 تا مقام را در یك كتاب به چاپ برسانم كه در واقع 3 كتاب 4 مقامی خواهد شد. منبع

 

 

قریبیان فعالیت سینمایی اش را با کیمیایی در سال ۱۳۴۷ آغاز كرد

فرامرز قریبیان / عکس از مهر
فرامرز قریبیان / عکس از مهر

فرامرز قریبیان یکی از هنرپیشه‌های مطرح سینمای ایران در دهه‌های ۵۰، ۶۰، ۷۰ و ۸۰ است. او همسر مینا خیامی و پدر محمدسام قریبیان (بازیگر و مجری) می‌باشد. فرامرز قریبیان متولد ۱۳۲۰ تهران، دارای تحصیلات ناتمام در رشته بازیگری مدرسه ویرژوال آرت آمریكا است. وی فعالیت سینمایی را با دستیاری كارگردان و ایفای نقش كوتاهی در فیلم بیگانه بیا ساخته مسعود کیمیایی در سال ۱۳۴۷ آغاز كرد. سپس به دلیل مسافرت به خارج از کشور چند سالی از سینما دور بود. در سال ۱۳۵۱ بار دیگر در فیلمی از مسعود کیمیایی به نام خاکبازی کرد و بازی خوب و روانش در فیلم گوزن ها در کنار بازی قدرتمندانه بهروز وثوقی، نام او را سر زبان ها انداخت.

پس از انقلاب و در دهه شصت در فیلم های بسیاری بازی کرد و موفق شد از جشنواره ششم فیلم فجر جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای بازی در فیلم ترن دریافت کند. او در ضمن در سال ۱۳۶۵ طعم کارگردانی را هم با فیلم قابل قبول جدال در تاسوکی چشیده است.

در اوایل دهه هفتاد و در سال ۱۳۷۰ پس از ۱۵ سال بار دیگر در فیلمی از مسعود کیمیایی بازی کرد: ردپای گرگ؛ یک بازی ماندگار در فیلمی ماندگار. اما فرامرز قریبیان مزد بازی خوبش در این فیلم را از جشنواره یازدهم فیلم فجر بخاطر بازی در فیلم بندر مه آلود گرفت.

فرامرز قریبیان
فرامرز قریبیان

قریبیان در سال ۱۳۷۴ دومین فیلم خود را کارگردانی کرد. قانون یک فیلم پلیسی معمولی بود که برای قریبیان امتیازی به حساب نمی‌آمد. اما قریبیان توانایی هایش در امر کارگردانی را در سال ۱۳۷۸ و با فیلم چشم هایش به همگان ثابت کرد. فیلمی شسته رفته با فصل هایی ماندگار با نگاه به داستان داش آکل صادق هدایت. فرامرز قریبیان سومین سیمرغ بلورینش را در جشنواره هجدهم فیلم فجر را برای بازی در ملودرام خوش ساخت مرد بارانی بدست آورد. منبع

 

 

داریوش دولتشاهی، از تارنوازی تا باغ پروانه‌ها

داریوش دولتشاهی / عکس از زمانه
داریوش دولتشاهی / عکس از زمانه

محمود خوشنام: در این برنامه‌ی موسیقی‌دانان مهاجر از آهنگ‌سازی سخن می‌گوییم که از موسیقی سنتی ایران آغاز کرده و به موسیقی الکترونیک در آمریکا رسیده است. او داریوش دولتشاهی است که سال‌هاست در ایالات متحده‌ی آمریکا اقامت دارد؛ ولی هنوز ساز سنتی خود، تار را از یاد نبرده است.

داریوش دولتشاهی در سال ۱۳۲۶ در تهران زاده شده و با آن‌که در ابتدا به موسیقی علاقه‌ای نداشته است، به اصرار پدر در ۱۰ سالگی، نخستین گام‌ها را در دنیای موسیقی برداشته است. داریوش تحصیلات نخستین و میانی را در هنرستان موسیقی ملی گذرانده و در سال ۱۳۴۴ یعنی از ۱۸ سالگی، در دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران به ادامه‌ی تحصیل پرداخته است.

او در دانشکده که هم موسیقی سنتی و هم موسیقی بین‌المللی تدریس می‌شد، مبانی موسیقی علمی را نزد توماس کریستیان داوید، استاد اتریشی و رهبر ارکستر رادیو تلویزیون ملی ایران آموخته و پایه‌های موسیقی سنتی خود را نزد استادانی چون علی‌اکبرخان شهنازی، نورعلی‌خان برومند و حبیب‌الله صالحی استوار ساخته است.

داریوش، به گفته‌ی خودش، با وجودی که بیش از ۱۰ سال در زمینه‌ی موسیقی سنتی کار کرده بوده، در دانشگاه افسون جذبه‌های موسیقی بین‌المللی شده و برای ادامه‌ی کار، رشته‌ی آهنگ‌سازی را برگزیده است. او در سال ۱۳۵۰ موفق به دریافت یک بورس تحصیلی از دولت هلند شد و چهار پنج سالی را در آن کشور به سر برد.

پیشرفت‌های داریوش، راه ورود او را به جشنواره‌های بین‌المللی هموار کرد و در ایران نیز در جشن هنر پنجم، فرهاد مشکات کاری از او را با عنوان انترودوکسیون و روندو با ارکستر مجلسی رادیو تلویزیون ملی ایران به اجرا درآورده و دو سال بعد در هفتمین جشن هنر، آفریده‌ی دیگر او با عنوان ماه مه ۱۹۷۳ با همان ارکستر، اجرای نخستین خود را پیدا کرده است.

روتاسیون برای سازهای بادی کار بعدی داریوش است که یک سال بعد در جشنواره‌ی موسیقی پیشرو در آمستردام اجرا شده است. روتاسیون یکی از ۱۶ اثری بود که از میان ۴۰۰ قطعه برای جشنواره برگزیده شده بود. آفریده‌های داریوش در بازگشت به ایران، به طور ثابت در رپرتوار ارکستر سمفونیک ایران و ارکستر مجلسی رادیو تلویزیون ملی ایران جای گرفته و علاوه بر آن، برای اجرا در چند جشنواره‌ی برون‌مرزی موسیقی پیشرو، برگزیده شده است.

دولتشاهی چندی بعد، دو سه سالی پیش از انقلاب، برای ادامه‌ی تحصیلات بیشتر رهسپار ایالات متحده‌ی آمریکا شد؛ سفری که بازگشتی در پی نداشته است. او درجه‌ی دکترای خود را در آهنگ‌سازی و موسیقی الکترونیک در سال ۱۳۶۰ از دانشگاه کلمبیا دریافت کرده و از آن پس، به عنوان آهنگ‌ساز، سخن‌ران و اجراکننده در بسیاری از جشنواره‌ها، مسابقات و گردهم‌آیی‌های موسیقی ‌شناسی شرکت جسته است.

داریوش کوشش بسیار به کار برده تا آمریکاییان را با موسیقی سنتی ایران آشنا کند. برای این کار، در تالار رسیتال کارنگی هال در نیویورک نیز برنامه‌های متعدد تک‌نوازی با تار برگزار کرده است. داریوش دولتشاهی آثار دیگری نیز آفریده است؛ از جمله ۱۲ قطعه‌ی کوتاه برای پیانو، اتود برای فلوت و کلارینت، قطعه‌ای برای ارکستر زهی به نام این‌زکت قطعات به هم پیوسته‌ای به نام وقتی که ماه نجوا می‌کند و باغ پروانه‌ها.

 

 

با گذشت 4 سال، كتاب امین الله رشیدی هنوز منتشر نشده است

امین الله رشیدی
امین الله رشیدی

كتاب ایران در رهگذر زمان  نوشته امین الله رشیدی با گذشت 4 سال هنوز منتشر نشده است. امین الله رشیدی خواننده گفت: این كتاب متشكل از موضوعات مختلف تاریخی، علمی، ادبی و سرگذشت موسیقی ایران و ادبیات ایران است كه تمام تحولات یك قرن گذشته را مورد بررسی قرار می دهد. یك قسمت دیگر آن به ادبستان ایران كه منتخبی از اشعار شاعران معاصر است، اختصاص دارد. همچنین در انتهای كتاب 450 قطعه عكس از هنرمندان موسیقی، شعر، ادبیات و تاریخ نیز به چشم می خورد.

وی ادامه داد: این كتاب مجوز خود را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفته اما 4 سال است كه در این وزارتخانه مانده و نتوانسته‌ام آن را به چاپ برسانم. این خواننده در خاتمه خاطرنشان كرد: كتابایران در رهگذر زمان تا مرزهای بی سرانجامی هم اكنون در ارشاد است و امیدوارم به زودی بتوانیم آن را منتشر كنیم. منبع