مجله شماره 110
رئیس در انتظار حکم
نگار باباخانی: در وزارت ارشاد هیچ پروانه ساختی به نام فیلم های من صادر نشده است. این نخستین جمله ای است که مسعود کیمیایی کارگردان جریان ساز سینمای ایران درباره سرنوشت پروژه های سینمایی تازه اش می گوید؛ کارگردانی که همواره کنجکاوی فراوانی درباره فعالیت ها و فیلم های جدیدش وجود داشته است؛ ولی به قول خودش هر دو سه سال یک بار می تواند صدای دوربین را بشنود. شریک، ردپای خون، محاکمه در خیابان و تبعید سایه ها فیلمنامه هایی هستند که در این 2 سال قرار بود کیمیایی یکی از آنها را مقابل دوربین ببرد اما برای هیچکدام تا امروز پروانه ساخت صادر نشده است؛ به این ترتیب همچنان رئیس در کارنامه این فیلمساز مطرح آخرین فیلم محسوب می شود. من فیلم نساختن را فضیلت نمی دانم، این سومین سالی است که فیلم نساخته ام و کمکم وارد چهارمین سال می شود. سه سال فیلم نساختن برای کارگردانی که همه زندگی و عشقش سینماست و به قول دوستانش با شنیدن صدای دوربین؛ گویی بیست سال جوانتر می شود؛ یعنی سی سال رنج و تبعید به دنیایی که دوستش ندارد و با آن بیگانه است.
کیمیایی در پاسخ به اینکه مشکل مسئولان با فیلمنامه شریک چیست، می گوید: چند مورد اصلاحیه بود که من در بازنویسی های دوم و سوم، آنها را اعمال کردم؛ ولی می گویند یک فیلمنامه دیگر بیاور و این را نساز. آنها هرآنچه خواستند، من با سناریوهایم انجام دادم ولی همچنان نتوانسته ام فیلمی بسازم، دیگر اواخر عمر کاریام است و فرصت ندارم که مدام بگویند این سناریو نشد یک سناریوی دیگر. گلایه های کیمیایی در حالی است که در مواردی با ارایه یک طرح چند خطی امکان ساخت فیلم های سینمایی فراهم می شود ولی ظاهرا سازنده قیصر و گوزنها ماه ها و سال ها با چندین فیلمنامه قطور، بلاتکیلف و منتظر نگه داشته شده است.
او می گوید: فیلمنامه رئیس را هم سه بار بازنویسی کردم تا اجازه ساختش را دادند.
به جای فیلم، مستند بساز
تنها طرحی که مسعود کیمیایی مجاز به ساخت آن است مستندی درباره تهران است که در آن، فیلم هایی که از جریان انقلاب تهیه کرده و برای نخستین بار به نمایش در می آید. اما آیا مستند ساختن درباره تهران میتواند عطش فیلمسازی کیمیایی را رفع کند؟
او همچنین می گوید: به من و داریوش مهرجویی می گویند بیایید درباره تهران فیلم مستند بسازید و آن وقت طرح های سینمایی مان را بلاتکلیف نگه می دارند؛ من هم گفته ام یک سری فیلم آرشیوی دارم که در سال 57 تهیه کرده ام و از آنها استفاده خواهم کرد. بدون شک، مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی گزینه های قابل توجهی برای ساخت پروژه تهران هستند؛ اما چرا پشت دوربین فیلمبرداری خودشان قرار نگیرند تا فیلم ارزشمند دیگری را در کارنامه سینمای ایران به ثبت برسانند.
تبعید سایه ها
بنیاد سینمایی فارابی در راستای حمایت و ساخت آثار فاخر، از مسعود کیمیایی دعوت کرده است تا طی قراردادی، فیلمنامه تبعید سایه ها را که طرح اولیه آن متعلق به 15 سال پیش است تکمیل کرده و با فراهم شدن شرایط، آن را مقابل دوربین ببرد. داستان تبعید سایه ها در سال 1327 می گذرد و مربوط به تصفیه های داخلی فرقه دموکرات و ماجرای جداییاش از حزب توده در تهران است. فیلم از نگاه تنها بازمانده این رویداد تاریخی روایت می شود؛ قصه ای که ماجراهای آن در تهران و مسکو می گذرد و فضایش می تواند تا حدودی یادآور فیلم سرب اثر درخشان و ساخته شده کیمیایی در سال 67 باشد.
فیلمنامه تبعید سایه ها تکمیل و به بنیاد فارابی ارائه شده است؛ اما ظاهرا باز هم معضل بلاتکلیفی، گریبان این پروژه را هم گرفته است. می پرسم آیا به مضمون فیلمنامه تان ایراد گرفته اند که می گوید: اتفاقا در تبعید سایه ها را دوست دارند و مشکل مضمونی هم از آن نگرفته اند ولی در فارابی هنوز کسی را پیدا نکردم که برای ساختن این فیلم پا پیش گذاشته باشد و بویی از اینکه این فیلم یا فیلم های دیگرم را بسازم به مشامم نمی رسد.البته کیمیایی از آدم های خوب این ماجرا هم یاد می کند: آقای جعفری جلوه آدم خیلی خوبی است و با من مطابق سنم رفتار می کند. اگر قرار باشد تبعید سایه ها را بسازم به لطف ایشان اتفاق خواهد افتاد و فقط در وزارت ارشاد اوست که دارد این کارها را پیگیری می کند و خیلی به من کمک می کند ولی آنها با او همکاری نمی کنند. به هر حال ایشان لطف خودشان را کردند.
می پرسم آیا به لحاظ تاریخی بودن فیلمنامه مشکلی برای هزینه ها و بودجه ساخت فیلم وجود دارد؟ پاسخ می دهد: قرارداد نگارش سناریو از سوی فارابی با من بسته شده و مشکل سرمایه گذاری هم ندارند ولی ظاهرا نمی خواهند من فیلم بسازم.
امیدواری کیمیایی به ساخت شریک و تبعید سایه ها تا اندازهای بود که تا همین یکی دو ماه پیش برای ساخت هر دوی این فیلمنامه ها برنامه ریزی کرده بود: تبعید سایه ها، پروژهای عظیم است که بخش اصلی آن در فصل زمستان می گذرد و به واسطه سرد بودن هوای زمستان در مسکو بخش اصلی فیلمبرداری آن اردیبهشت ماه سال آینده آغاز خواهد شد اما شریک فیلمی شخصی است که امکان ساختن آن در یک ماه وجود دارد و در صورت کسب پروانه ساخت این فیلم توسط تهیه کننده، امیرحسین شریفی، این احتمال وجود دارد که شریک را در زمستان بسازم. این در حالی است که نیمه آذر ماه است و هنوز حتی پیش تولید هیچ کدام از این فیلم ها هم آغاز نشده است و اینگونه می شود که در لیست بلند بالای یکصد و چهاردهمین فیلم فارابی هیچ نامی از کیمیایی و فیلمنامه هایش دیده نمی شود.
پیكر مهری مهرنیا به قطعه هنرمندان بدرقه شد
به همراه گزارش تصویری اختصاصی قدیمی ها از مراسم تشییع مهری مهری نیا
پیكر زندهیاد مهری مهرنیا ساعتی قبل از مقابل خانه سینما به طرف قطعه هنرمندان بهشتزهرا (س) تشییع شد. در مراسم تشییع پیكر این هنرمند كه با حضور هنرمندانی همچون ناصر ملكمطیعی، پوری بنایی، نصرت الله وحدت، پروین سلیمانی، محمود بنفشهخواه، هوشنگ قوانلو، روحالله مفیدی، فاطمه طاهری، رضا بنفشهخواه، علی دهكردی، مریلا زارعی، مریم معترف و داود رشیدی برگزار شد، داریوش اسدزاده با اظهار تأسف فراوان از درگذشت این هنرمند پیشكسوت گفت: متأثرم كه باید در این گونه سوگواریها صحبت كنیم، از آنجا كه سنی از من گذشته است با تمام این پیشكسوتان همكار بودم و خاطرات زیادی از آنان دارم.
او سپس به بیان بیوگرافی مهری مهرنیا پرداخت و گفت: او در سال 1296 متولد شد و در سال 1322 در جامعه باربد تعلیم آواز دید، تا اینكه در سال 26 وارد كار بازیگری تئاتر شد و مدتی بعد موفق به دریافت درجه دكترای افتخاری گشت.
اسدزاده گفت: مهری مهرنیا حدود 60 سال از عمر خود را در كار هنر و بازیگری صرف كرد. روحش شاد.
در این مراسم پروین سلیمانی در حالی كه گریه میكرد خطاب به تعدادی از چهرههای جوانتر حاضر در مراسم گفت: خانه سینما یعنی خانه ما جایی كه باید دور هم جمع شویم، اما كدامیك از شما آمدهاید تا مرا ببینید. وقتی كه از دنیا رفتم، دیگر چه فایدهای دارد كه برای مراسم تشییع جنازهام بیایید. همه شما مثل بچههای من هستید، خدا داوود رشیدی را عمر بدهد كه اینجا را سرپا نگه داشته است.
هنگامی كه پیكر مهری مهرنیا در حیاط خانه سینما قرار گرفت، پروین سلیمانی با گریه شدید خود خطاب به او گفت: تو میگفتی كسی را نداری، اما ببین چهقدر آدم برای مراسم تشییع تو آمدهاند، اینها بچهها و نوههای ما هستند. مهری مهرنیا بازیگر پیشكوست سینما، تئاتر و تلویزیون بامداد ـ 30 بهمن ماه در بیمارستان باهر تهران از دنیا رفت. گفتنی است: مراسم تدفین و ختم این هنرمند به همت انجمن بازیگران خانه سینما برپا شد. منبع
گزارش تصویری اختصاصی قدیمی ها از مراسم تشییع مهری مهری نیا
عکس ها از مجتبی نظری:
زنده یاد مهری مهری نیا
زنده یاد مهری مهری نیا
نصرت الله وحدت و پروین سلیمانی
پوری بنایی
پروین سلیمانی و فاطمه طاهری
نصرت الله وحدت و داریوش اسدزاده
پیکر مهری نیا در حال ورود به خانه سینما
داریوش اسدزاده
جمعیت مردم و هنرمندان در مراسم تشییع پیکر مهری نیا
داود رشیدی
هنرمندان در تشییع پیکر مهری نیا
روحالله مفیدی
گلپایگانی یک اتفاق است
علی جهاندار: آقای گلپایگانی همیشه در ذهن من هستند. ایشان و امثال اینها آدمهایی بودند که همیشه حرفی برای گفتن داشتند. یکی گلپایگانی یکی آقای ایرج.
چشم من همیشه برای دیدن گلهای زیبای این سرزمین باز هست و امثال اینها آقای ناصر مسعودی آقای پوررضا اینها حرف زدند کار کردند و دلها را خوش کردهاند. اینها به افراد زندگی دادند و تمام زیر و بم زندگیشان برای من پیداست. اگر این زیبایی را نبینم مشکل است. آن شب آقای گلپایگانی لطف کردند به من و بنده را پذیرفتند. بسیار از آن شب به بعد خوشحالم.
باور کنید دریچهای دیگر از زندگی برای من باز شده. آقای ایرج هم خیلی به بنده لطف دارند هر وقت بنده را میبینند با یک گرمی خاصی مرا در آغوش میگیرند. اینها بزرگانی هستند که اتفاق افتادن این آدمها خیلی نادر است.
گلپایگانی یک اتفاقی بود در آواز این سرزمین. اینطور بگویم که گلپایگانی و ایرج آواز را آوردند در میان مردم. یعنی آواز را این دو نفر به مردم معرفی کردند. تا این زمان آواز معنی نداشت. ترانه بود و تصنیف بود. این دو نفر مخصوصا گلپایگانی که تحریرهای ساده و زیبایی دارد. فکر کن یک راننده تاکسی وقتی آوازی از ایشان پخش میشد ماشین را نگه میداشت گوش میکرد و بعد حرکت میکرد. این خیلی مسئله هست. من همیشه برای مخاطبان یک حرف دارم و آن اینکه هر کسی که ارزشمند هست و کار ارزشمندی ارائه میدهد با چشم بیغبار او را نگاه کنند. برایش ارزش قائل شوند. برای اینکه انجام کار ارزشمند به این سادگیها نیست. قدر بدانند.
حالا هر صنفی میخواهد باشد شاعر و پزشک و کشاورز. چون موضوع هنر است من عرض میکنم به هنرمندانی که اثر گذار بودند و سالها زحمت کشیدند و آثار با ارزشی دارند و دلها را شاد کردهاند. اینها را با چشم بیغل و غش نگاه کنند و واقعا احترام بگذارند. مگر گلپایگانی و ایرج شدن همینطوری هست. کسی که این حرف را میزند برود کنسرت بگذارد و صد نفر هم دورش باشند یک ضبط صوت ببرد وسط آن کنسرت و آواز مست مستم ساقیا را بگذارد داخل ضبط صوت ببیند چه میشود.
گلپایگانی این است یا یک خلوت گزیده آقای ایرج را بگذار یا مثنوی آقای شجریان را بگذار. آواز مرا عاشقی شیدای بنان را بگذار یا شلمان لاکوی ناصر مسعودی را بگذار. اینها اثر گذار بودند. یعنی اگر کسی وجدان داشته باشد و با وجدان حرف بزند مگر میشود گلپایگانی یا ایرج شد. همین آقادزده را اگر میتواند برود و بخواند زمان آنطور بوده وگرنه این همه آواز خوانده که هیچ مردی از عهده آن برنمیآید. استاد کسائی میگفتند که مرحوم تاج گفتند: اگر من تاج اصفهانی نبودم حاضر بودند ایرج بشوم. این است که نمیشود همین طوری به جایگاه این بزرگان دست یافت.
اکبر گلپایگانی وقتی درآمد میخواند متعلق به خودش است چون اکثر آوازخوانان در زمان اجرای درآمد فرازها و فرودهایشان بیشتر نمایان میشود. آقای گلپایگانی وقتی فرود میکنند مثل خلبانی میمانند که هواپیما را خوب مینشانند. اکثر خوانندگان با تحریر فرود میآیند ولی ایشان با شعر فرود میآیند و این خیلی زیباست. اگر می بینید این روزها کمتر جوانی به آواز علاقه دارد طبیعی است. شما وقتی الماس را گذاشتهای پشت پرده چطور انتظار داری مردم به زیبایی آن پی ببرند!
داریوش مهرجویی بازیگرانش را به بالای برج میلاد میبرد
با فیلمبرداری سکانسهای کاخ گلستان، فیلم تهران تهران به کارگردانی داریوش مهرجویی به آخرین روزهای تولید نزدیک میشود. پیش از این سکانسهای دیگری از فیلم در لوکیشنهای مختلف شهر تهران فیلمبرداری شد.
علی لقمانی که در جشنواره فیلم فجر امسال به خاطر فیلمبرداری فیلم عیار 14 نامزد دریافت سمیرغ بلورین شد، مدیریت فیلمبرداری فیلم تهران تهران را به عهده دارد. فیلم تهران تهران که پیشتر با عنوان شهر خوبان معرفی میشد، یکی از اپیزودهای سه گانه فیلم سینمایی تهران، در جستجوی زیبایی است که با تهیهکنندگی محمدعلی حسین نژاد در حال ساخت است.
محمدعلی حسین نژاد با ابراز خرسندی از روند تولید اپیزود تهران تهران کارگردانی داریوش مهرجویی را مبتنی بر شناخت استادانه او از قابلیتهای روایی و ارتباطی سینما و سرشار از ظرافتها و جذابیتهای قصه گویی توصیف میکند. در این فیلم ضمن توجه به نمایش هنرمندانه میراث فرهنگی و جاذبههای تهران تجربه های نو و جذابی از قصهگویی و شخصیتپردازی را بر پرده سینما شاهد خواهیم بود.
به گفته حسین نژاد یکی دو سکانس جدید به فیلمنامه اولیه اضافه شده است. از جمله داریوش مهرجویی بنا دارد در کنار لوکیشنهای قدیمی و تاریخی در یکی از صحنههای فیلم شخصیتهای قصه خود را به بالای برج میلاد که نمونهای از بناهای مدرن شهری در تهران است بکشاند.
طبق اعلام روابط عمومی فیلم تهران، در جستجوی زیبایی علی عابدینی ضمن همکاری با اپیزود داریوش مهرجویی به عنوان طراح صحنه و لباس در نقش یکی از شخصیتهای اصلی نیز ایفای نقش میکند. در سکانسهای مربوط به کاخ گلستان اکثر بازیگران این فیلم از جمله دو هنرمند خردسال نیکی نصیریان و مهدی طالب زاده که نقش پدر و مادرشان را پانته آ بهرام و قربان نجفی به عهده دارند، همچنین کتایون امیر ابراهیمی، مهتاج نجومی، فریده سپاه منصور، اکبر مشکات، غلامرضا نیکخواه، مینو صابری، رحمان حسینی، اردشیر کاظمی، پرویز نوری و همسرش ثریا نوری، و ... حضور دارند.
طبق اعلام دستاندركاران این پروژه: مدیریت مجموعه کاخ گلستان نیز در تولید سکانس های مربوط به این لوکیشن همكاری موثری داشته است. در بیشتر جلسات فیلمبرداری مربوط به سکانسهای اصلی وحیده محمدیفر که همکار مهرجویی در نگارش سناریو بوده است نیز حضور مییابد و گاهی مشورتهایی بین او و همسرش در مورد تغییرات صحنه و دیالوگ ها صورت میگیرد. منبع
منوچهر احترامی درگذشت
منوچهر احترامی نویسنده و طنزپرداز بر اثر عارضه قلبی در تهران درگذشت. آقای احترامی در سال ۱۳۲۰ در تهران متولد شد. وی فارغالتحصیل مدرسه دارالفنون در مقطع دبیرستان و رشته حقوق از دانشگاه تهران بود. این نویسنده در سالهای نخست فعالیتش با نشریاتی همچون توفیق، تهران مصور و فردوسی همکاری داشت.
وی در گفتگویی در نهم آذرماه با رادیو زمانه، گفت که اولین کارش در سال ۱۳۳۷ در مجله توفیق چاپ شده بود. احترامی مجموعهای از آثارش در این دوران را در کتابی با عنوان جامع الحکایات منتشر کرده است.
داستان حسنی نگو یه دسته گل از معروف ترین داستانهای کودک او و کتاب طنز در تعزیه از مهمترین کارهای وی به شمار میرود. از احترامی بیش از ۵۰ عنوان کتاب برای کودکان برجای مانده است. منبع
پایگاه اینترنتی بهمن رجبی آنلاین شد
پایگاه اینترنتی بهمن رجبی، تنبك نواز صاحب سبك و تالیفات درخور توجه، آنلاین شد:
نشانی پایگاه اینترنتی بهمن رجبی به قرار زیر است:
www.bahmanrajabi.ir
بهمن رجبی در سال 1318 در یکی از محله های فقیر نشین رشت متولد شد. بهمن رجبی تنبکنواز، نویسنده، محقق و سخنور نظام موسیقی ایران می باشد. وی دو کتاب تحققی و دو کتاب آموزشی دارد و دو کتاب تحققی او عبارتند از:
1- تنبک و نگرشی به ریتم از زوایای مختلف.( کتاب اول )
2- تنبک و نگرشی به ریتم از زوایای مختلف.( کتاب دوم )
که کتاب دوم تحقیقی وی مشتمل بر سه فصل است:
1- آیا در رشته ی تنبک نوازی هر نوازنده الزاما هنرمند هم است؟
2- رد تحریم موسیقی در تشیع.
3- جامعه شناسی ریتم.
و دو کتاب آموزشی وی در زمینه ی هنر والای تنبک نوازی عبارتنداز:
1- آموزش دوره ی ابتدایی و متوسطه.
2- آموزش دوره ی عالی وفوق عالی.
بهمن رجبی تکنوازی و دو نوازی تنبک و همکاری با سازهای ملودیک را از سال 1350 نشان داده است. آخرین اجرای تکنوازی، گروهنوازی خود را با سازهای ملودیک در سال 1384 با ارکستر ملل به رهبری پیمان سلطانی اجرا کرده که طی آن از تکنوازی (که تجسم ریتمیک قسمت اول قطعه ی موتزارت بود) با تنبک نوازی خود، قطعه را نیز پیاده کرده است.
بهمن رجبی در حال حاضر 66 سال سن دارد او در این سن قدرت زیادی برای نواختن تنبک دارد. یکی از قطعات معروف تنبک نوازی که مطعلق به بهمن رجبی است قطعه ی معروف به گفتگوی چپ و راست است که در کتاب عالی و فوق عالی وی موجود است.
او در دو کتاب آموزشی خود قطعه ای از قطعات ملودیک موسیقی ایرانی را با ریتم تجسم کرده است مانند: قطعه ی (در قفس) که نغمه ای است از ابولحسن صبا.
قطعه ی زیبای دیگری که انسان را به یاد کودکی می اندازد قطعه ی زیبای -اتل متل توتوله- است. بهمن رجبی وابسته به هیچ یک از نهادهای موسیقی - چه دولتی و چه غیر دولتی - نبوده و در آینده نیز نخواهد بود! او از ورزش ها ورزش کوهنوردی را برگزیده است چرا که ...
بهمن رجبی در مورد تکنوازی تنبک معتقد است که نوازنده باید دو ویژگی داشته باشد:
اول: قدرت اجرایی و دوم: ظرافت اجرایی. که در پس و پشت آن، خلاقیت آشکاری نهفته است. به عبارت دیگر تار قدرت و پود ظرافت. در مورد مکتب بهمن رجبی قابل ذکر است که بگویم یکی از تکنیک های این مکتب این است که عکس و بر گردان، خیلی از قطعات موجود در کتاب هایش هم نوشته و می نوازد.
یکی دیگر از ویژگی های مکتب وی این است که میزان هایی از گذشتگان گرفته و آن را به زیبایی هر چه تمام تر بسط و گسترش داده که نمونه ی آن هشت میزان از میزان های زنده یاد. (امیر ناصر افتتاح) است که آنها را بسط و گسترش داده و سه قطعه ی مستقل بوجود آورده است.
از کارها ی بزرگی که بهمن رجبی برای تنبک نوازی ایران انجام داده است ساخت ریزهای شانزده گانه است؛ و یکی دیگر، بسط و گسترش ریتم های مطربی است توام با ظرافت که زمان آن حدود 12 دقیقه است.
او زنده یاد. حسین تهرانی را به عنوان پدر تنبک نوازی و از زنده یاد. امیر ناصر افتتاح به عنوان معلم بزرگ تنبک نوازی ایران یاد می کند. مطلب را با یکی از جملات کوتاه وی تمام می کنیم: و من می گویم که بایستی از دریچه ای به عظمت آفرینش به ریتم نگریست. منبع
ناصر چشمآذر و ساخت موسیقی بهار شیرین
ناصر چشمآذر مراحل پایانی ساخت موسیقی فیلم تلویزیونی بهار شیرین به کارگردانی علی توکلنیا را انجام میدهد تا به زودی از شبکه یک پخش شود.
حسن توکلنیا تهیهکننده این فیلم تلویزیونی گفت: تصویربرداری بهار شیرین به پایان رسیده و فیلم در مرحله صداگذاری و ساخت موسیقی است و هفته آینده آن را به شبکه یک تحویل میدهیم تا قبل از نوروز پخش شود. منبع
بنان در آغاز کار تنها به آوازخوانی میپرداخت
محمود خوشنام: تمایل به اجرای تصنیفهای نو آورانه در سالهای ۴۰ جدیترین خوانندگان موسیقی سنتی از جمله غلامحسین بنان را نیز به این راه کشانید. بنان در آغاز کار تنها به آوازخوانی میپرداخت. بعد هم که پای تصنیف به میان آمد تصنیفهای سنگین و رنگین سنتی را میخواند که علینقی وزیری یا روحالله خالقی آنها را در پیوند با شعر شاعران کلاسیک ساخته و پرداخته بودند. مثل خریدار تو، می ناب، مشتاق، پریشان و حالا چرا.
ولی در سالهای ۴۰ تصنیفی از او پخش شد که از نظر فرم ساختاری با خواندههای پیشین او متفاوت بود. آهنگساز و شاعر دیگری نیز داشت که کارهایشان کمتر به محفل اساتید راه پیدا میکرد. بنان با خواندن این تصنیف که الههی ناز نام داشت شهرت و محبوبیت خود را در قشرهای میانی جامعه نیز گسترش داد. موسیقی الههی ناز را آهنگساز نه چندان معروفی به نام اکبر محسنی ساخته و کریم فکور سرایندهی تصنیفهای معمولی روی آن شعر نهاده است.
شاید یکی از علل فراگیر شدن الههی ناز همین باشد که اجرای این نوع کار با صدای بنان برای مردم تازگی داشته است. این در واقع شور و شوق مردم را در رویآوری به کارهای نوآورانه نشان میدهد. خط سیر ملودیها و انتخاب ریتم ویژه، الههی ناز را از دیگر خواندههای بنان متمایز میسازد. این ملودی و ریتم تازه از همان مقدمهی تصنیف خود را آفتابی میکند و سرزندگی آن اندوه آواز دشتی را که ترانه در آن جاریست میشکند.
نوآوری و ابتکارات اکبر محسنی که در چند تصنیف دیگر او از جمله انتظار و ساقیا نیز بازتابیده، دستاورد دورهای که او به عضویت انجمن موسیقی ملی درآمده و با موسیقیدانان نوآور همنشین شده بود. روحالله خالقی که استعداد محسنی را دریافته بود راه را برای پیشرفت او هموار میکرد. الهه ناز را نیز خالقی برای آواز و ارکستر بزرگ به شکلی تأثیرگذار تنظیم کرده و علاوه بر صدای گرم بنان از گروه آواز جمعی نیز در اجرای آن بهره گرفته است. منبع