مجله شماره 104

 

 

عجب خبر بدی بود!

ویگن به همراه خانواده اش

ویگن در سال 1308 در شهر همدان به دنیا آمد و نام کامل وی ویگن دردریان بود او از سال 1330 با خواندن آواز فعالیت هنری خود را آغاز کرد. شروع فعالیت او در سال 1332 با خواندن آواز بر فیلم چهره آشنا ساخته حسن خردمند بود از عمده آوازهای شادروان می توان به قناری، مراببوس، گلی از بهشت،  دختر دریا،  زن ایرونی، همیشه یاد توام، شادوماد، هفت هشت، مرا به یاد بیاور، دو کبوتر، مهتاب و ده ها ترانه خاطره انگیز دیگر اشاره کرد. حدود نیم قرن پیش در یک روز تابستانی که جوانی ارمنی به نام ویگن دردریان در باشگاه ارامنه آرارات ترانه های ارمنی می خواند، توجه ساموئل خاچیکیان، فیلمسازی که با فیلم هایی مانند بازگشت و دختری از شیراز غوغایی در سینمای ایران آن سال ها برانگیخته بود، را جلب کرد. ساموئل از همان باشگاه برای فیلم چهار راه حوادث، آرمان و ویگن دردریان را انتخاب نمود و به دلیل صدای خوش ویگن شعری هم برایش سرود که در آن فیلم به صورت ترانه بر روی صحنه های گردش ناصر ملک مطیعی و مینا مغازه ای، توسط ویگن اجرا شد و این نخستین اجرای رسانه ای ویگن به شمار می رفت. چرا که هنوز به رادیو راه نیافته بود.

از خاطرات بیاد ماندنی گذشته می توان به برنامه داستان شب رادیو اشاره کرد. شاید برخی از ما بخاطر داریم که هر هفته چهارشنبه ها در پایان آخرین قسمت قصه آن هفته، ترانه لالایی ویگن پخش می شد. صدای ویگن و ترانه هایش هیچ گاه از خاطر ما نخواهد رفت. به درستی می توان ویگن را سلطان بی رقیب جاز ایران دانست. وی از همان ابتدا سبکی نو را در موزیک ایران بنا نهاد. در آن زمان که موسیقی کشور جز ترانه های کوچه باغی و کافه ای حرف دیگری برای گفتن نداشت ویگن حرف و کلامی نو زد و با آهنگ های موزون و بهره گیری از تنظیم های استادان بزرگی همچون مهندس خرم و ...... توانست مدت 50 سال به عنوان یکه تاز صحنه ها در اوج باشد. روحش شاد و یادش گرامی.

 

یادداشت و خاطره ای با ویگن

زنده یاد ویگن

محمد افراسیابی: به محض باز کردن در آپارتمان، همسرم گفت: دوستت مرد! پرسیدم: کدام دوست؟ جوابش ویگن بود. میانه‌ی من و ویگن هرگز رابطه‌ی دوستی وجود نداشته است. او را بسیار دوست می‌داشتم، هم خواندنش را و هم منش‌اش را.

شنیدن خبر، مرا به دورها برد، به دوران جوانی‌ام. رفته بودیم آبادان با حسین باختری. میهمان برادرش منصور اردلان بودیم که مهندس شرکت نفت بود. روز و روزگار خوبی داشت و همسری مهربان و زیبا با پسر و دختری و در بوارده‌ی جنوبی ساکن بودند.

اولین بارم بود که آبادان را می‌دیدم. روزی منصور به خانه آمد و گفت: از اهواز تلفن کرده‌اند که ویگن شب جمعه در باشگاه قایق‌رانان اهواز کنسرت دارد. همه میهمان من‌ هستید. راهی اهواز شدیم. باشگاه غلغله بود از مردم. شمار همدانی ها هم بسیار. دورهم جمع شده بودیم. من، حسین و هوشنگ برادر خانم منصور که اهوازی بود. از موسیقی سررشته‌ئی داشت و بلد ما هم بود. بزرگترها را به حال خویش وا نهادیم و به خویش پرداختیم.

ویگن چند ترانه خواند یادم نیست. خسته شده بود، مردم دست بردار نبودند. مرتب کف می‌زدند، او باز می‌گشت و دوباره می‌خواند. چند بار به روی صحنه بازگشت، یادم نیست. آخرین بار که برگشت گفت: خسته‌است، عذر خواست و اجازه ی رفتن گرفت. من کـه سرم گرم شده بود، جلو رفتم و گفتم: همدانی‌ها با معرفت‌اند. به خاطر هم ‌شهریات به خوان. او گفت: چشم! برای تو همشهری جوانم می‌خوانم. این اولین و آخرین دیدار من بود با او.

به عقب‌ تر بر می‌گردم، به آن وقت‌ها که تازه او را کشف کرده بودم. به روزهائی که اگر ۳۵ ریالی اضافه در جیبم می یافتم، یک‌راست به فروشگاه صابری می‌رفتم و صفحه‌ئی از ویگن می‌خریدم. به یاد محمدعلی منوریان می‌افتم که او هم عاشق صدای ویگن بود. راستی او چه شد. اوه... سال‌هاست که از او خبری ندارم. معلم بود و بچه محل و چند سالی بزرگتر. هر وقت آهنگ ویگن جدیدی ر ا اجرا می‌کرد، حتما به من خبرش را می‌داد.

به خودم باز می‌گردم. جلوی کامپیوترم می‌نشینم. تلاش بی‌فایده ای‌است. پیش چشم پزشگ بوده‌ام. قطره‌ی آتروپین کار خودش را کرده است. همه چیز را تیره و تار می‌بینم. نوشتن امکان ندارد. ویگن می‌خواند و من روی تخوابم دراز کشیده‌ام. با نغمه‌های کاروان از ره رسیده ساربان آزرده دل، از دیدن‌اش دروازه و دروازه بان دل داده، در، شب سفر خیال ره، که، تاسحرو احساس می‌کنم که این منم که از او جدا می‌شوم.

زنده یاد ویگن و ژاکلین

چشم های من است که به دنبال او تا آن سر دریاها دوان است. و به این می‌اندیشم که سلطان جاز ایران، پس از این همه سال خواندن، اندوخته‌ئی نداشت که هزینه‌ی بیماری‌اش کند. گر چه دوستاران‌اش همتی کردند و بیاری‌اش شتافتد.

او ادامه می دهد: در این سفر بهر کجا سفر نمود دو چشم او به روزن کجاوه بود دو چشمان ویگن نیز هیمشه به یاد وطنش بود. بیاد اجرای کنسرتش می افتم در شهر هوفش سوئد، در اوخر دهه‌ی ۷۰ میلادی، که به محض ظاهر شدن‌اش به روی صحنه، پرسیده بود: کسی از همشهری های من نیز  بین شما هست؟ زیبا، دخترم گفته بود: بله! پدر من همدانی است و شما را هم بسیار دوست می‌دارد. کند دل، ای خدا خدا! که چون شوم از و جدا؟ فردا جدائی می‌رسد آخر به پیایان این سفر آن مه ندارد بعد از این با ساربان کاری دگر!

ویگن به سفر خویش یایان داد. او هم رفت و دیگر برای ما نخواهد خواند. اما ما چی؟ نسلی که با صدای آسمانی او از خواب بر می‌خاست و با ترانه‌ئی از او به خواب می‌رفت. به خواب ای دختر نازم! به روی سینه‌ی بازم و این سؤال آزارم می‌دهد. آیا مائیم که به او مدیونیم؟ و به یاد گفته‌ی فردوسی توسی می‌افتم که فرمود:

تفو بر تو، ای چرخ گردون، تفو!

 

 

مجتبی نظری: قرار شده که خانم فرزانه داوری هر هفته، یا یک هفته در میون برای خوانندگان مجله قدیمی ها یه خطره بگه. چون می دونستم که خاطرات قدیمی هنرمندان چقدر خوندنی و دلنشینه این کار رو با خانم فرزانه داوری شروع کردم.

 

برگی از خاطرات فرزانه داوری از جنگ ایران و عراق

فرزانه داوری

وقتی می بینم این گونه با مردم فلسطین و عزه رفتار می شود و این جنایت ها را می بینم دلم آتش می گیرد. بلاخره ما انسانیم، آیا می شود آشکارتر از این ظلم و جنایت کرد؟

فرزانه داوری هنرمند عزیز کشورمان به بهانه همدردی با مردم فلسطین و غزه و محکوم کردن جنایات رژیم صهيونيستی به بیان خاطره ای از حضور خود در جنگ ایران و عراق پرداخت و گفت: به یاد خاطره ای از جنگ ایران و عراق افتادم. شرایطی که زندگی برای مردم ایران سخت و ناممکن بود، عقیده داشتم برای سرافرازی کشورم باید تا پای جان در وطنم مانده و بار سفر نبندم.

فرزانه داوری به شرایط بحرانی جنگ اشاره دارد و می گوید: برخورد موشک دشمن به منزل همسایمان باعث شد که من و مونا دختر 4 ساله ام به بیرون از آپارتمان پرتاب شویم. به اجبار چند ماهی را تا عادی شدن اوضاع به هتل هایت تهران نقل مکان کرده و در طبقات مختلف هتل زندگی کردیم. امیدوارم این جنایاتی که در غزه اتفاق می افتد، زود پایان یابد و باز امیدوارم همه دنیا در صلح، آرامش و دوستی زندگی کنند.

در آخر از شما مدیر مجله قدیمی ها تشکر می کنم، با توجه به اینکه مجله شما هفتگی هست، من به مدت 2 هفته در مجله شماره 100 به روی جلد بودم.

تشکر ویژه ای از مردم وطنم دارم به این خاطر که از مجله بازدید و با نظراتشان من را شاد کردند. نوشته های هموطنانم را خواندم و بی اختیار اشک ریختم و خوشحالم که مردم هنوز ما را فراموش نکرده و هنوز در ذهن مردم هستیم.

 

لینک گفتگوی اختصاصی قدیمی ها با فرزانه داوری در شماره 100 مجله قدیمی ها

 

 

جدیدترین فیلم ایرج قادری به جشنواره نمی رود

ایرج قادری در پشت صحنه فیلم جدیدش

ایرج قادری جشنواره فیلم فجر را محل درخشش سینماگران جوان دانست و از اکران عمومی آخرین ساخته سینمایی خود پاتو زمین نذار در سال آینده بدون حضور در جشنواره خبر داد.

ایرج قادری درباره زمان اکران فیلم تازه خود گفت: برای اکران عمومی فیلم برنامه‌ریزی‌هایی داشته‌ایم و امیدوارم پاتو زمین نذار در شرایط مناسب روی پرده برود. این فیلم هم مانند دیگر فیلم‌هایم برای جذب مخاطب ساخته شده و پیش‌بینی من این است که پاسخی خوب از مردم می‌گیرد.

کارگردان پاتو زمین نذار افزود: چند روز پیش فیلم سینمایی می‌خواهم زنده بمانم برای بار چندم از تلویزیون پخش شد و مردم باز هم از آن استقبال کردند. این نشان می‌دهد من با توجه به تجربه و سوابقی که در سینما دارم سلیقه مخاطب را می‌شناسم و می‌دانم مخاطب ایرانی چه قصه‌ها و فضاهایی را دوست دارد. در سینما دنبال این مسیر هستم و برای جذب مخاطب تلاش می‌کنم.

ایرج قادری

قادری ادامه داد: جشنواره محلی برای درخشش جوانان و کشف استعدادهای تازه است و کارگردان‌های باسابقه باید میدان را برای حضور جوانان باز بگذارند. یکی از مهمترین هدف‌های هر جشنواره‌ای همین است و جشنواره فیلم فجر هم باید این فضا را برای فیلمسازان جوان به وجود بیاورد. به همین دلیل ترجیح می‌دهم پاتو زمین نذار را بعد از جشنواره در شرایط مطلوب اکران کنم.

پاتو زمین نذار به تهیه‌کنندگی حبیب اسماعیلی داستانی اجتماعی دارد و ایرج قادری، مهرانه مهین‌ترابی و شیلا خداداد در آن بازی کرده‌اند. آخرین فیلم به نمایش درآمده قادری محاکمه بود که پارسال روی پرده سینماها رفت. منبع

 

 

تذکر به روزنامه همشهری در پی مصاحبه با داریوش

داریوش

مدیر كل مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی وزارت ارشاد گفت: روزنامه همشهری به علت چاپ مصاحبه با داریوش از سوی اداره كل مطبوعات تذكر گرفت.

محمد پرویزی گفت: روزنامه همشهری چندی پیش مصاحبه‌ای با خواننده لس آنجلسی چاپ كرده بود كه موجب شد به این روزنامه تذكر داده شود.

وی اظهار داشت: از آنجایی كه رسالت حرفه‌ای مطبوعات ایجاب می‌كند كه رسانه‌ها به امر ترویج فرهنگ اسلامی مبادرت ورزند این اقدام روزنامه همشهری موجب شد تا به این روزنامه تذكر داده شود.

پرویزی اضافه كرد: مطابق قانون مطبوعات نقل مطالب از مطبوعات و احزاب و گروه‌های منحرف و مخالف اسلام داخلی و خارجی به نحوی كه تبلیغ از آنان باشد، ممنوع است و این اقدام روزنامه همشهری مخالف این قانون بوده است.

وی ادامه داد: در تذكر به روزنامه همشهری آمده است كه نسبت به رعایت قوانین مطبوعاتی توجه بیشتری كنند. موضوع انتشار این مصاحبه در همشهری در جلسه بعدی هیئت نظارت بر مطبوعات از سوی اعضا پیگیری خواهد شد. منبع

 

 

نکوداشت سلی در تورنتو

سلیمان واثقی - سلی

سوریه کبیری - تورنتو: به همت جمعی از یاران سلیمان واثقی (سلی) و چهره های فرهنگی و اقتصادی، مراسم نکوداشت این هنرمند پر سابقه زیر عنوان "شبی برای سلی" در تورنتو برگزار شد. در ابتدا خانم شیلا نهرور (رهبر) به حضار خوشامد گفت. او در مقدمه کوتاه خود بر مراسم، آن شب را شب موسیقی، ساز، و عشق خواند. نهروز گفت: که اینک بیش از دو دهه می باشد، که سلی در شهر ما و قلب ما سکونت گزیده است.

او همچنین از خانم گیتی امامی همسر سلی تقدیر کرد که در خلال ٣٢ سال زندگی مشترک با شوهرش وبه ویژه در این دو دهه مهم، همواره یار و یاور او بوده است. خانم نهرور گفت که سلی همیشه حتی در همان زمانی که روزانه ١٢ ساعت پشت فرمان تاکسی می نشست، آموزگار و مربی ما بود. چراکه با روش عملی خود به ما طریق درست زندگی کردن را آموخت. او در پایان مجددا آن شب را شب ایرانیان تورنتو، اعضای ارکستر سلی، سلی، گیتی، سبا و امیرحسین (دختر و پسر سلی) دانست.

سپس آقای حسن زرهی سردبیر هفته نامه شهروند با خیر مقدم به حاضرین و تشکر از آنها، پیام سهیل پارسا کارگردان تئاتر مقیم تورنتو را خواند، که به سبب سفر به کلمبیا نتوانسته بود در مراسم حضور پیدا کند.

آقای پارسا از سلی به عنوان یک هنرمند استثنائی در صحنه موسیقی ایران یاد کرده بود. در این پیام با اشاره به اینکه سلی از مهمترین خوانندگان پیش از انقلاب محسوب می شد، آمده است که او نخواست پس از خروج از ایران وارد آشفته بازار موسیقی خارج از کشور شود. چراکه مصر بود ارزش و سطح کار خود را حفظ کند. بنابراین به خاطر کسب درآمد، تن به خواندن ترانه های مبتذل نداد.

این ویژگی برجسته سلی به شکل های گوناگون در سخنان همه کسانی که در آن شب به دلیلی در باره وی سخن گفتند، مورد تأکید قرار گرفت.

آقای زرهی سپس به سوابق سلی در تورنتو اشاره کرد. او گفت که این هنرمند در ابتدا با گروهی از همفکران خود نشریه وزین سایبان را در این شهر منتشر نمود. (سایبان در واقع جزء نخستین نشریات ایرانی در کانادا و به طور کلی خارج از کشور محسوب می شود.) اما زمانی که به هر علت ادامه همکاریش ممکن نشد، بر خلاف رسم ما ایرانیان که جدایی کاری، دوستی و یا طلاقمان معمولا با تلخی، ناراختی و گاه حتی دشمنی پایان می یابد، با یادداشتی دوستانه خود را کنار کشید.

او در ادامه تجلیل از سلی گفت که این هنرمند در کلیه مراسم جامعه ایرانی از انتشار سایبان گرفته تا حمایت از سهیل پارسا، حضور داشته است.

زرهی سپس با ذکر این نکته که آقای دالتون مک گینتی نخست وزیر دولت استانی انتاریو پیامی خطاب به سلی ارسال کرده، از آقای دکتر رضا مریدی نماینده مجلس و معاون وزیر آموزش عالی این استان دعوت کرد که پیام وی را قرائت کند.

آقای مریدی گفت که ما به سلی به عنوان هنرمند بدهکاریم و امشب جمع شده ایم که بخشی از این بدهی را بپردازیم. 

 

 

محمدزرین‌دست درباره طالبان سریال می‌سازد

محمد زرین دست

محمدزرین‌دست سریال فانوس‌های خاموش را با دستمایه ‌قرار دادن موضوعاتی مثل افغانستان، طالبان و جنگ ایران و عراق می‌سازد.

محمد زرین‌دست گفت: برای بررسی مقدمات فیلمبرداری سریال در چشم باد در كشور آمریكا با مسعود جعفری جوزانی راهی این كشور شده‌ بودیم كه به تازگی از سفر آمریكا برگشته‌ام.

وی افزود: 6 سال است كه روی تولید این سریال كار شده است و قرار است در دو نسخه سینمایی و سریال تلویزیونی آماده شود. قرار است كه برای اكران فیلم سر گیجه در شیكاگو، دوباره به لس‌آنجلس و شیكاگو سفر كنم و پس از بازگشت، یك سریال عظیم 26 قسمتی با نام فانوس‌های خاموش و یك فیلم سینمایی به نام دلهره را خواهم ساخت.

زرین دست در مورد مضمون فیلم دلهره گفت: فیلم دلهره كاملا با فیلم اخیرم (سرگیجه) متفاوت است و یك كار دلهره‌ آور و ترسناك محسوب می‌شود.

وی در مورد سریال فانوس های خاموش گفت: این مجموعه در مورد طالبان و افعانستان و جنگ بین ایران و عراق است و متن آن را به همراه یك نویسنده دیگر نوشته‌ام. منبع

 

 

درگذشت بسطامی را ضایعه نه، فاجعه می‌‌دانم

پرویز مشکاتیان

بزرگداشت ایرج بسطامی در تالار وحدت برگزار شد. پرویز مشکاتیان گفت: من درگذشت بسطامی را نه ضایعه بلکه فاجعه می‌‌دانم چرا که ضایعه قابل ترمیم است.

پرویز مشکاتیان آهنگساز گفت: باید قدر هنرمندانی چون ایرج را که ساده زیستند و بی‌محابا خواندند، دانست. به عقیده من اگر ایرج بسطامی سرپناهی داشت در تهران می‌ماند. او شاگردان زیادی را در نقاط مختلف کشور پرورش داده بود و بسیاری از صدای او بهره می‌بردند همچنین ارتباط مستمر با اساتید و تلاش برای استحکام این رابطه‌ها یکی از شاخصه‌های رفتاری او بود.

این نوازنده سنتور گفت: بسطامی گلی بود که به میوه نرسیده بود، او با رفتنش خیلی کارها را ناتمام گذاشت اما در همان سال‌های فعالیتش در ایران و خارج از ایران خوش درخشید. مشکاتیان با اشاره به اینکه صدای آسمانی ایرج همیشه در گوش‌مان هست خاطرنشان کرد: من درگذشت بسطامی را نه ضایعه بلکه فاجعه می‌‌دانم چرا که ضایعه قابل ترمیم است.

پرویز مشکاتیان آهنگساز، عباس سجادی مدیر مؤسسه موسیقی نغمه شهر، حسن ناهید نوازنده نی، همایون خرم نوازنده ویلن، عماد توحیدی آهنگساز و نوازنده دف و تنی چند از هنرمندان و اهالی موسیقی در این مراسم حضور داشتند. منبع