مجله شماره 76

بهروز وثوقی: در فیلمی بازی نمی کنم که ایرانی را تروریست نشان دهد
سوریه کبیری: روی صندلی شماره ٤ ردیف الف خانمی در کنار شوهرش نشسته که یک تابلوی نقاشی را با دقت کامل در مقابل پاهای خود نگهداشته است. مینو شفیع نخستین لیلای صمد آقا می گوید از هنگامی که عارف محمدی او را برای مراسم تجلیل از بهروز وثوقی دعوت کرده، نقاشی هایی را که در دست داشته به کناری گذاشته و از روی عکس های کتاب خاطرات بهروز وثوقی این عکس و چند عکس دیگر را نقاشی کرده است. او می گوید: می خواهم این تابلو را که بهروز وثوقی را در کنار مادر و یکی از برادرانش نشان می دهد، به کسی تقدیم کنم که در زندگیم تأثیرات شگرفی داشت.
خانم شفیع با هیجان ادامه می دهد: بهروز در کتاب خاطراتش به هیچ روی از خودش تعریف نکرده، چون متواضع است. شفیع از ٦ تا ٩ سالگی به عنوان کودک در ٤ فیلم از جمله فرشته ای در خانه من، در کنار بهروز وثوقی بازی کرده است. در هنگامی که خانم شفیع برای نقل گوشه ای از خاطراتش از بهروز وثوقی به صحنه فرا خوانده می شود، می افزاید: ...و امشب من می خواهم از بهروز وثوقی تعریف کنم.
در نقل خاطرات، خانم شفیع تنها نیست و هنرمندان قدیمی تر از او نیز حضور دارند. به همت گروه فرهنگی و هنری موج نو و پشتیبانی ایرانیان تورنتو (تورنتو ایرانینز)، شامگاه ٢ اردیبهشت (٢٢ آوریل) از ساعت ٦ تا ١١ شامگاه طی مراسمی از یک عمر فعالیت هنری بهروز وثوقی تجلیل شد. در این مراسم که در مرکز علوم انتاریو (انتاریو ساینس سنتر) در شهر تورنتو برگزار شد، در کنار این هنرمند، هنرمندان پرسابقه دیگری از تئاتر و سینمای ایران حضور داشتند. خانم ها شهین و مینو شفیع، و آقایان مهدی رئیس فیروز و عباس جوانمرد در بین این پیش کسوتان به چشم می خوردند. قرار بود خانم نصرت پرتوی نیز در برنامه حضور داشته باشد. اما اعلام شد ایشان به سبب پیش آمدن گرفتاری شخصی نتوانسته اند در مراسم شرکت کنند.
برنامه با سرود ای ایران با صدای حسام فریاد آغاز، با نمایش قسمت هایی از فیلم های بهروز وثوقی ادامه، و با امضاء کردن کتاب خاطرات وی برای هواداران خود خاتمه یافت. وقتی بهروز وثوقی وارد سالن اجرای مراسم شد، پس از تعظیم در برابر حضار یک سره به نزد آقای رئیس فیروز رفت که اینک برف پیری بر سرش نشسته است. او با تواضع یک شاگرد قدرشناس در برابر استاد خویش، به این کارگردان بسیار قدیمی ایران و سایر هنرمندان پیشکسوت ادای احترام کرد. این حفظ احترام پیشکسوتان، در سراسر مراسم به چشم می خورد. کما اینکه نخستین کسی که برای بیان خاطرات خود در مورد بهروز وثوقی دعوت شد، رئیس فیروز بود.
در ابتدای برنامه عارف محمدی مدیر گروه فرهنگی و هنری موج نو در سخنان کوتاهی اشاره کرد که بهروز وثوقی و سایر هنرمندان حاضر باعث افتخار ما هستند. او که در بین سخنان خود دچار احساسات شدید شد و چشمانش را نیز نم اشکی خیس کرد، افزود: ما نمی خواهیم با این مراسم بهروز وثوقی را بزرگ کنیم که خود بزرگ هست، بلکه می خواهیم بگوییم که قدرش را می دانیم و ما قدر شناسیم.
محمدی در ادامه گفت: اوائل دهه ۱٣٣٠ فیلم ولگرد ساخته شد و عزیزی به اسم ناصر ملک مطیعی را به سینما معرفی کرد. کارگردان این فیلم آقای رئیس فیروز بود. او بعدها دو فیلم ایمان و بیست سال انتظار را با شرکت بهروز وثوقی ساخت.
پس از پخش گوشه های کوتاهی از فیلم بیست سال انتظار، مهدی رئیس فیروز به صحنه فراخوانده شد. او ضمن تشکر گفت چه شب قشنگ و با شکوهیه، بخصوص برای من که بعد از ٣٣ سال دوباره بهروز عزیزمو دیدم و چشمم به جمالش روشن شد. آقای رئیس فیروز افزود که ٤۱ سال پیش یعنی در سال ۱٣٤۵ وقتی می خواسته برای استودیو عصر طلایی فیلم بسازد، به رغم اصرار مسئولین این استودیو برای استفاده از چهره آشنای سینمای آن روز یعنی ناصر ملک مطیعی، در پی استعدادی جدید بوده است. وی در ادامه گفت: با دیدن جوانی که در عکسی دسته جمعی روی دیوار استودیو با نگاهی عمیق به روبرو نگاه می کرد که منو گرفت، علاقمند شدم او را از نزدیک ببینم. پس از پرس و جوها از هویت این جوان مطلع شدم و دانستم که دوبلور بوده و گاهی هم در فیلم ها بازی می کند.
رئیس فیروز افزود که وقت شناسی بهروز وثوقی در روز قرار، حالت پیاده شدن وی از خودرو، نحوه بستن در آن، و راه رفتنش وی را مطمئن ساخت، که این جوان همان کسی است که او مدتها برای ایفای نقش در فیلم جدیدیش در ذهن داشت. رئیس فیروز اظهار داشت که پس از نیم ساعت گفتگو با وثوقی پیش بینی کرده که او در صورت ادامه کار، در زمانی کوتاه از بهترین هنرپیشه های نه تنها ایران، که جهان خواهد شد. آقای رئیس فیروز در انتهای سخنان خود گفت: بعد از ٤۱ سال همان پیش بینی را برای ایشان دارم و قول می دهم تا ده سال دیگر جایزه اسکار را خواهد گرفت.
هنرمندان دیگر حاضر در مراسم نیز یک به یک به صحنه فرا خوانده شدند و در تجلیل از وثوقی سخن گفتند. عارف محمدی در مورد خانم شهین گفت که وی کمتر در مجامع عمومی ظاهر می شود و اصرار ما را قبول نمی کند. اما تا گفتیم وثوقی، گفت اول از همه و زودتر از همه میام!
محمدی در معرفی شهین گفت که این هنرمند قدیمی کار خود را در اوائل دهه ۱٣٣٠ با فیلم گناهکار آغار، و تا سال ١٣۵٤ در ٦١ فیلم بازی کرد. یکی از این فیلم ها دختر ولگرد در سال ۱٣٤٣ بود، که در آن با بهروز وثوقی همبازی شد.
پس از پخش قسمت های کوتاهی از این فیلم، خانم شهین عصا به دست به روی صحنه آمد. وی ضمن تجلیل از وثوقی گفت که محبوبیت فراگیر او در بین سه نسل از ایرانیان، اینک به نسل چهارم نیز گسترش یافته است. شهین سه عامل استعداد، استاد و پشت کار را برای هنرمندی خوب و توانا شدن ضروری دانست. او گفت که وثوقی از هر سه این عوامل بهره کافی داشته و حتی استاد خوب خودش بوده است.
شهین افزود از آنجا که بهروز وثوقی به نقش هایش اهمیت داده، هیچگاه حاضر نشده که همزمان در دو فیلم بازی کند. به همین سبب نیز هیچوقت در دو فیلم یک جور نبود. وی در ادامه گفت که وثوقی هیچوقت نخواسته مرد خوشگل سینمای ایران باشد، گرچه خوشگل بوده. او فردین را خوشگل سینمای ایران دانست که مردم را سینما برو کرد. وی اظهار داشت که فردین برای سینمای ایران مشتری پیدا کرد و بهروز آمد که این سینما را عوض کند. او با بازی در نقش های مختلف، خود را در دل همه جا کرد.
مینو شفیع کم سن و سال ترین هنرمند حاضر در مراسم، آخرین نفری بود که از بهروز وثوقی تجلیل کرد. وی به محض قرار گرفتن پشت میکروفن گفت: خوابم یا بیدارم... شاید ٤٢ ساله بهروز وثوقی را ندیده ام. ولی در خلال تمامی این سال ها، او همین بوده با همین خصوصیات، مهربانی، خوش فکری و تیزهوشی.
وی در ادامه سخنان توأم با طنز خود گفت: به قول مرحوم خانی بهروز هم روبروی دوربین قهرمانه، هم پشت دوربین. وی با بیان اینکه هرگاه مشکلی پیش می آمد و بهروز حضور نداشت شنیده می شد که اگه بهروز وثوقی بود، کاشکی بهروز وثوقی بود، گفته خانی را تأیید کرد. او همچنین گفت که از آنجا که بازیگری را در شش هفت سالگی آغاز کرده، انشاهایی هم که در مورد پشت صحنه های فیلمبرداری می نوشته سبب می شده که نمره های خوبی بگیرد.
اما تجلیل از وثوقی تنها به هنرمندان حاضر ختم نشد. در بینابین مراسم، متن تجلیل خانم نصرت پرتوی (ساکن تورنتو) که اعلام شد به سبب پیش آمدن گرفتاری شخصی نتوانسته در مراسم شرکت کند، توسط خانم ویدا قهرمانی خوانده شد.
در این پیام آمده بود که همان گونه که احمد شاملو در هنگام ترجمه هر اثر به غنای آن می افزود، بهروز نیز تأثیری مشابه بر نقش هایی داشت که بازی می کرد. وی همچنین اشاره کرده بود که یکی از رموز موفقیت بهروز وثوقی این است که مشخصات خود را به نقشش تحمیل نمی کند. در این پیام ذکر شده بود او چنان در هر نقش فرو می رود که دیوار بین تماشاگر و هنرپیشه فرو می ریزد و تماشاگر در فیلم حل می شود.
خانم پرتوی همچنین گفته بود که سینمای بهروز در زمانی آغاز شد که مردم دیگر به تماشای فیلم های ایرانی کپی برداری شده از فیلم های هندی رغبتی نداشتند، و سینمای روشنفکری نیز عطش آنها را برطرف نمی کرد. به اعتقاد این هنرپیشه قدیمی فیلم هایی چون قیصر، تنگسیر و گوزنها هر دوی این گروه ها را به تماشا کشاند و مورد استقبال خاص و عام قرار گرفت. وی در خاتمه سخن خویش آورده بود کاش زمانه با ما با وفاتر بود.
داریوش اقبالی نیز در پیام تلفنی خود، بهروز وثوقی را دوست، برادر و الگو ی خود خواند. وی که به سبب کمر درد شدید نمی توانست به راحتی سخن بگوید، وثوقی را سمبل مقاومت و استقامت خطاب کرد. ترانه ای که داریوش در فیلم دشنه با هنرنمایی بهروز وثوقی خوانده بود، همزمان با پیام تلفنی وی پخش می شد. منبع

میلاد کیایی: نوآوری، اصل اساسی هنر
سما بابایی: میلاد كیایی فعالیتهای هنری را از سن 10 سالگی در برنامه كودك رادیو آغاز كرده و پس از آن در سنین نوجوانی مسئولیت اجرای چند برنامه رادیویی و تلویزیونی بهنامهای (احساس و اندیشه) و (بزم آدینه) را بهمدت 4 سال عهده دار بود.
در سن 17 سالگی زمانی كه در دبیرستان خرد تحصیل میكرد، در مسابقات هنری آموزشگاههای سراسر كشور در رشته نوازندگی ساز سنتور مقام نخست را كسب كرد (سال 1342) و در همان زمان برای مدت 5 سال نیز مدرس موسیقی كلاسهای فوق برنامه موزیكولوژی وابسته به دانشگاه تهران شد.
در سال 1380 موفق به دریافت درجه دكترای موسیقی در رشته نوازندگی سنتور و آهنگسازی از شورایعالی ارزشیابی هنرمندان كشور شد و به همین مناسبت نیز زنده یاد استاد علی تجویدی هنرمند صاحب نام و عالیقدر موسیقی ایران با آنكه در آن زمان در بستر بیماری بودند، طی مراسمی لوح افتخار هنری را به خاطر 40 سال فعالیت هنری به وی اهدا كرد.
او تا كنون متجاوز از یكصد قطعه آهنگ ساخته كه اكثر آنها به وسیله اركسترهای بزرگ و كوچك و همچنین گروههای موسیقی ملی به مرحله اجرا و ضبط در آمده است كه از جمله آن میتوان به پگاه، ابر بیباران، سبزه زار، موسیقی روی نغمات محلی ایران، چرا، یاد، حباب، یتیم سه گاه، این شرح بینهایت، سارا، قطعاتی برای سنتور و اركستر، طلوع، راز آشكارا، گریز، مهر و ماه، شور و شادی، نقش تازه، گل آفتاب و...اشاره كرد.
همزمان با نمایشگاه كتاب «راز آشكارا» كه بیان خاطرات هنری اوست به بازار كتاب عرضه خواهد شد كه به همین بهانه به گفتوگو با وی نشستهایم و در عین حال نگاهی نیز به ساز تخصصیاش داشتهایم، بهخصوص آنكه وی ابداعاتی نیز روی كوك سنتور كرده و تالیفاتی در زمینه شناخت گامها و فواصل بین پردههای مقامات موسیقی ایران دارد كه در شرف چاپ و انتشار است.
فكر نگارش كتاب راز آشكارا از كجا شكل گرفت و اصولا گمان میكنید كه ضرورت نگارش كتابهایی از این دست چیست؟
من از 8 سال پیش به این فكر افتادم كه گزیده و گلچینی از خاطرات و تجربیات هنری حدود نیم قرن از فعالیتهای خودم را در عرصه موسیقی بهصورت كتاب در آورم. نگارش این كتاب را در حدود2 سال پیش شروع كردم وگفتوگوهای آن، 4ماه به طول انجامید. گفتوگوها توسط پژوهشگر موسیقی علیرضا میر علینقی صورت گرفت.
البته این كتاب ابتدا در وزارت ارشاد غیرمجاز اعلام شد، اما با پیگیریهای مستمری كه ما انجام دادیم و همچنین حذف قسمتی از مطالب و تصاویر بالاخره موفق شدیم پس از3 سال انتظار، مجوز انتشار آن را دریافت كنیم. به هر حال این كتاب گزیدهای از تاریخ موسیقی نیم قرن اخیر است كه همزمان با نمایشگاه كتاب عرضه خواهد شد.
كتاب به همان صورت گفتوگو منتشر خواهد شد؟
بله، ضمن آنكه من فكر كردم اگر حالت محاورهای گفتوگو حفظ شود و خاطرات به شكل دوستانهای مطرح شوند، از جذابیت بیشتری برخوردار خواهندشد.
آقای كیایی به این موضوع اشاره نكردید كه ضرورت مكتوب كردن خاطراتی از این دست توسط اهالی موسیقی چیست ؟
به اعتقاد من حیف است كه اتفاقات و تجربیات بسیاری از بزرگان عرصه موسیقی به دست فراموشی بسپاریم و با ما مدفون شوند، بنابراین بیان آن میتواند برای نسلهای بعدی راهگشا باشد.
چرا كه بسیاری از این مطالب كه بیان میشوند، خاطره صرف نیستند بلكه دنیایی از تجربه در آنان نهفته است. برای مثال من در این كتاب 100 خاطره از همراهی با بزرگان موسیقی آوردهام كه میتواند درسهای سازندهای برای نسل جوان باشد.
در بخشی از كتاب سختیها و معضلاتی كه برخی از هنرمندان مشهور و خوانندگان پر آوازه در آخرین سالهای عمر خود طی كردهاند، آمده است و این میتواند درسی باشد برای نسلی كه امروزه بهعنوان هنرمند میدرخشند، اما در ایام پیری ممكن است روزگار دیگری داشته باشند. لازم است كه از این خاطرات استفاده شود.
به همین خاطر است كه من در این كتاب بیشتر از خاطراتی سخن گفتهام كه گمان میكردم بار آموزشی و تجربی نیز داشته باشد، چرا كه توجه به این نكته ضروری است كه برخی از خاطرات شخصی و فردی است و باید به آنها تنها به چشم یك خاطره نگاه كرد، اما تعدادی دیگر از آنان پند و پیام برای هنردوستان و بهخصوص نسل جوان است.
استفاده از نام راز آشكارا برای كتاب دلیل خاصی داشت؟
من تعدادی قطعه به همین نام دارم و بر همین اساس این نام را برای كتاب انتخاب كردم از طرفی این بیت حافظ كه در آن میگوید: دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا الهام بخش من بوده است. به این مسائل این نكته را نیز باید اضافه كردكه بسیاری از رازهای پنهان در موسیقی وجود دارد كه بسیاری از هنردوستان از آن بیخبر بودند و چهرههای متفاوتی از هنرمندان صاحب نام در این كتاب آمده است.
تاخیر در انتشار كتاب مشكل خاصی را به وجود نیاورد؟
در این مدت بیش از 12 نفر از هنرمندان فوت كردند كه از آن جمله میتوانیم به استاد حمید قنبری، كارو، رضا مختاری (نوازنده و سازنده ویولون)، مصطفی كسروی (آهنگساز) استاد تجویدی و... اشاره كنیم كه باید در چاپهای بعدی از لفظ زنده یاد برای آنان استفاده كنیم.
به هر حال من خواندن این كتاب را به نسلهای مختلف توصیه میكنم و اطمینان دارم كه كتاب جاذبه لازم را دارد كه ما را تا پایان با خود همراه كند، بهخصوص آنكه با بیان سادهای گفته شده است. علاوه بر این كتاب، كتاب دیگری آماده انتشار دارم كه در آن قطعاتی برای سنتور و اركستر آمده است كه میتواند برای دوران پیشرفته نوازندگی سنتور مورد استفاده قرار گیرد.
شما را بهعنوان نوازندهای چیره دست در سنتور میشناسیم، با این اوصاف گمان میكنید كه چرا تا این اندازه جای خالی سنتور در اركسترهای مختلف دیده میشود؟
یكی از مهمترین دلایل این موضوع كوك این ساز است. از طرفی من اعتقاد دارم كه این ساز سختترین ساز ایرانی است و نوازندگیاش 2 هنر میخواهد؛ یكی نواختن و دیگر كوك كردن آن. به همین دلیل بسیاری از كسانی كه به سراغ نواختن این ساز میروند، به مرحله آموزش كوك آنكه میرسند، رهایش میكنند و در این میان تنها تعداد معدودی میتوانند این مرز را طی كنند.
همچنین این مسئله به سلیقه آهنگسازان و رهبران اركسترها باز میگردد كه به این نكته توجه داشته باشند كه این ساز میتواند چه نقش و جایگاهی در اركسترهای بزرگ داشته باشد. اگر چه هم اكنون میتوان نقش پررنگ تری برای این ساز مشاهده كرد و سنتور ، هم اكنون بهعنوان استخوان بندی گروههای موسیقی مطرح است؛ضمن اینكه این ساز، اندك اندك در حال تبدیل شدن به یك ساز جهانی است و بسیاری از اروپاییان علاقهمند به فراگیری این ساز هستند.
من در سفرهای متعددم به خارج از كشور مشاهده میكنم كه تعداد زیادی خارجی، نوازنده این ساز هستند و اتفاقا نوازندگان خوبی هستند؛ اگر چه آن حس و حالی كه ما هنگام نواختن این ساز داریم، در صدای ساز آنان مشاهده نمیشود و بهاصطلاح با لهجه ساز میزنند.
یعنی میتوان این امید را داشت كه روزی سنتور به همان جایگاهی در موسیقی ایرانی برسد كه هم اكنون سازهایی چون تار و سه تار دارند ؟
به هر حال قابلیت این سازها از نظر ساختمانی بسیار متفاوت با سنتور است و اگر چه تار باز هم قابلیتهای بیشتری نسبت به سه تار دارد. سه تار یك ساز جمع و جورتر و بهاصطلاح محفلی و مجلسی است.
با این اوصاف از سال 1342 و با تلاشهای استادان بزرگی چون روحالله خالقی و حسینعلی ملاح این ساز نیز توانسته است به جایگاه مورد نظر خود دست پیدا كند، در حالی كه تا پیش از آن در گروهها بیشتر از پیانو به جای سنتور استفاده میشد. یكی از دلایلی كه این ساز جایگاه واقعی خود را پیدا نكرده، این است كه در گذشته نوازندگان این ساز كمتر با تكنیكهای پیشرفته نوازندگی آشنا بودند، اما امید میرود كه نسل جدید نوازندگان این ساز بتوانند كاستیهایی كه تا كنون وجود داشته است را حل كنند، اگر چه تا كنون نیز پیشرفتهای متعددی در تمامی ابعاد صورت گرفته است و بدین ترتیب من افق روشنی برای این ساز مشاهده میكنم.
بهنظر میرسد كه سنتور از لحاظ ساختمانی دچار مشكلات متعددی است كه همین فراگیری آن را با مشكل مواجه میكند، فكر میكنید كه بتوان این مشكلات را حل كرد، مانند تلاشی كه استاد دهلوی در گذشته انجام دادند؟
سنتور نیز مثل هر ساز دیگری ویژگیهای خاص خود را دارد ضمن آنكه بسیاری از سازها نیز محدودیتها و مشكلاتی دارند. برای مثال در نی نیز میتوان همین مشكلات را مشاهده كرد، حال این سؤال پیش میآید كه آیا میتوان برای این محدودیتها چارهای اندیشید یا خیر؛ كه در همین زمینه باید عرض كنم ، تا كنون نیز فعالیتهایی در این خصوص انجام شده است اما باید دگرگونیهای فراوان دیگری نیز درباره آن صورت گیرد.
اما نباید این نكته را فراموش كنیم كه موسیقی ایرانی دارای پیچیدگیهای فراوانی است و راز و رمزهای بسیاری در آن وجود دارد كه اگر ساختمان سنتور را دگرگون كرده و بهصورت كروماتیك درآوریم، متوجه میشویم كه آن ویژگیهایی كه خاص موسیقی ایرانی است از بطن این ساز دور میشود.
برای مثال ما در این ساز پرده، نیم پرده و ربع پرده داریم كه ربع پردهها مخصوص موسیقی مشرق زمین و بهخصوص ایران و همچنین چند كشور عربی است، اما آن علامتهایی كه امروزه مورد استفاده قرار میدهیم و بعد از علامت كلید نوشته میشود، دقیقا اجرا نمیشود. همان طور كه در موسیقی ما یك چهارم پرده وجود دارد، یك پنجم پرده، یك ششم، یك هفتم و یك هشتم پرده نیز وجود دارد، اما استفاده از علامتگذاریها بر مبنای پرده، نیم پرده و ربع پرده است.
ضمن آنكه زمانی كه ما به نواختن دستگاه همایون میپردازیم، نت شاهد دقیقا همان چیزی نیست كه سر كلید میآید بلكه در عمل و اجرا تفاوتهایی وجود دارد و این مسئله را نوازندگان حرفهای به وضوح درك میكنند و بهطور یقین برای این معضل هم علامتگذاریهایی صورت میگیرد.
بهنظر شما این ساز میتواند چه تغییراتی كند كه بهسازی ایدهآل تبدیل شده و مشكلات كنونیاش مرتفع شود ؟
سنتور امروزی دارای9 خرك است كه من براساس نیم قرن فعالیت هنریام به این نتیجه رسیدهام كه سنتور به 8 خرك بیشتر نیاز ندارد، اما اگر قرار باشد این ساز از حالت استاندارد خود خارج شود، میتواند بین 10 تا 12 خرك نیز داشته باشد. در این میان سنتورهای 11 و 12 خركی كه بم كوك هستند، برای مجالس و محافلی كه بیشتر جنبه شور و حال دارند، مناسب است و سنتورهای معمولی برای گروههای موسیقی كاربرد بیشتری دارند.
با این اوصاف شما در آینده جایگاه این ساز را در موسیقی سنتی ایران چگونه ارزیابی میكنید ؟
تا كنون استا دان بسیاری تلاشهای فراوانی در این خصوص انجام دادهاند كه باید در دراز مدت تاثیرات آن را مورد بررسی قرار داد. تا كنون نوآوریهایی كه درباره این ساز انجام شده است، همگی مورد نیاز این ساز و همچنین موسیقی ایرانی بوده است، اما همان طور كه عرض كردم باید با حفظ فرهنگ و ارزشهای گذشته بدعتهایی در موسیقی ایرانی بهوجود بیاید.
استاد پایور انقلابی مهم و اساسی در این ساز به وجود آورده و مكتب او برجستهترین مكتب سنتور نوازی است و پس از او دیگر اتفاق خاصی در این زمینه رخ نداده است، چرا ؟
امروزه فرهنگ یافتهترین مكتب سنتور نوازی در ایران، مكتب استاد پایور است، ولی این بدان معنا نیست كه سبكهای دیگر را نادیده بگیریم، اگر چه استاد پایور پایبند اصول و شیوه صبا نبوده و خودش مكتب نویی را در موسیقی ایرانی به وجود آورده است، پس لازم است كه هنرجویان جوان نیز بسته با مسائل برخورد نكرده و حرف نویی را در موسیقی ایرانی بیان كنند. اگر موسیقی تكرار مكررات باشد از اصل هنر دور شدهایم؛ چرا كه یكی از اصلهای هنر نوآوری است.

در باره آثار امین الله رشیدی: موسیقی عشق و شباب و رندی
فقط گوش دادن به دو یا سه تصنیف ساخته و پرداخته امین الله رشیدی، حکایت زندگی چهل سال پیش ایرانیان شهرنشین را تا حد زیادی تصویر می کند. موسیقی اش به طرز آشکاری سرخوشانه می نماید و این ویژگی چنان طبیعی است که نمی توان او را به نقش بازی کردن متهم کرد. رشیدی در غالب آثارش از خوشی و سرمستی حرف می زند و موسیقی اش به گمان من بازتاب یک دوره از زندگی بی دغدغه توده عظیمی از مردم ایران است. حتی در جاهایی که ترانه ای عاشقانه می خواند و ظاهراً از فراق می نالد، با ناله عاشق های زمانه ما زمین تا آسمان فاصله دارد. برای نمونه شعر تلخ اخوان ثالث با مطلع "من اینجا دلم تنگ است" در خوانش رشیدی، آن تلخی اولیه را از دست می دهد و جور دیگری جلوه می کند که هم شکایت از روزگار دارد و هم خیلی پر رنگ نیست. یا به عبارتی سرخوردگی شاعر که در جای جای کلام کاملاً محسوس است، در خوانش امین الله رشیدی، کمی رنگ می بازد.
اگر امین الله رشیدی سرخوشانه ساخته و خوانده، همین گونه هم زیسته و ناچار نبوده است همچون برخی معاصران در کارش نقش بازی کند! از این لحاظ کارش به دل می نشیند. گر چه گاهی به گوش غریبه می نماید. آثار وی با آنکه در یک دسته بندی کلی، جزو موسیقی رادیویی گلها محسوب می شود ولی به طرز آشکاری با کارهای سایر آهنگساران و خوانندگان برنامه گلها متفاوت است. اول اینکه غم رمانتیکی ساخته های همایون خرم، اکبر محسنی، جواد معروفی و پرویز یاحقی در کارهای او شنیده نمی شود و در عوض یک شادمانی و سرخوشی ویژه را به همراه دارد. وی حتی از عناصر موسیقی مطربی شهری در کارش بهره می گیرد به گونه ای که جلوه ای هنری پیدا می کند و از عریانی آثار مطرب ها بیرون می آید. ترانه "فروردین" یکی از همین نمونه هاست.
رشیدی بی محابا از فواصل و چارچوب های موسیقی غربی برای زیباتر ساختن کارش استفاده می کند و چندان در این وادی نیست که خروجی کارش صد در صد ایرانی هست یا نیست. بدین ترتیب تقریباً نیمی ار خوانده هایش در فواصل مینور شکل می گیرد. مینور خوانی وی گاه در چارچوب آثار هنرمندان برنامه گلهاست که همچنان به بیات اصفهان و چهارگاه نزدیک اند و گاه فراتر از آن می رود و در حقیقت یک موسیقی تقریباً غیر ایرانی با واژگان فارسی را روایت می کند. از جمله در ترانه "شهر افسانه ها" به طور عریان از موسیقی متن فیلم "عصر جدید" ساخته نابغه سینمای جهان چارلی چاپلین استفاده می کند.
امین الله رشیدی در عین حال گاهی به شدت ایرانی می خواند. یعنی چارچوب فواصل و گردش ملودیک، چیزی خارج از موسیقی ایرانی و به اصطلاح سنتی نیست. با این وجود امضای خاص وی باعث می شود که گونه ای دیگر به گوش برسد و احتمالاً یک موسیقیدان کاملاً سنتی و معتقد به موسیقی دستگاهی را راضی نکند. از جمله در ترانه "رقص شعله" می توان روایت متفاوتی از آواز افشاری را شنید.
در نمونه ای دیگر با آنکه کلام کاملاً با گویش فارسی خوانده می شود، ولی ارکستر همراهی کننده، به موسیقی عربی گرایش دارد و حتی در لحظاتی ویلون، به صورت تکنوازی خاطره موسیقی ام کلثوم را در ذهن جاری می کند. ترانه "جام هوس" در سه گاه چنین مشخصه ای دارد.
استفاده محدود از فواصل پنتاتونیک که از مشخصه های موسیقی شرق دور به حساب می آید، از دیگر خصوصیات کارهای اوست. نمونه این برداشت را می توان در موزیک متن سایت رسمی امین الله رشیدی در ترانه ای با عنوان "کیستم من" شنید. تأثیر آوازهای اپرایی بر خوانش او نیز کم و بیش مشهود است ولی آنقدر پر رنگ نیست که رنگ موسیقی اش را دگرگون کند. در مجموع تصنیف سازی و ترانه سازی وی شخصیتی کاملاً متمایز دارد که تا کنون همچنان منحصر به خود وی مانده است. تا آیندگان چه قضاوت کنند. منبع

محمد نوری: امید آوردیم
محمد نوری که در نخستین شب از اجرای گروه کر نوری در تالار وحدت حضور یافته بود، از مسئولان هنری کشور خواست که با حمایت بیشتر، زمینه اجرای کارهای دیگری را توسط این گروه فراهم کنند.
نخستین شب از اجرای کنسرت گروه کر نوری دیشب در تالار وحدت برگزار شد. در ابتدای این برنامه محمد نوری که این گروه از سال 1380 به نام او تشکیل شده بود، با تشویق گرم حاضران به روی صحنه قرار گرفت و گفت: این گروه در سایه لطف شما ایستاده است و ایستادگان همیشه پیروز هستند. من در اینجا سپاسگذار بزرگانی هستم که با تحمل ما را همراهی کردند و در تشکیل این گروه ما را یاری دادند و امیدوارم از این پس نیز سپاس ما را نگهدارند.
وی در با تشکر از مسئولان وزارت ارشاد و تالار رودکی که مقدمات این اجرا را فراهم کردند، عنوان کرد: آرمان این گروه محبوبیت است و نه شهرت. زیرا رسیدن به شهرت تبلیغات می خواهد، اما محبوبیت به سختی به دست می آید و البته ماندگار است.
نوری در پایان به گروه كر اشاره كرد و گفت: چون عود نبود چوب بید آوردیم/ روی سیه و موی سپید آوردیم/ تو خود گفتی كه ناامیدی كفر است/ بر قول تو رفته ایم امید آوردیم.
این گروه کر را که برای نخستین بار 25 قسمت کارمینا بورانا را به طور کامل اجرا می کرد، گروه کر کودکان و نوجوانان پارس به سرپرستی ناصر نظر همراهی می کرد. از جمله كنسرت هایی كه این گروه برگزار کرده است می توان به فستیوال موتسارت در آذرماه 84 به رهبری لوریس چكناواریان و علیرضا شفقی نژاد، اجرای قطعات محلی از آثار بزرگانی چون باغچه بان، گریگوریان، آقاجانیان وهمین طور اجرای آثار کلاسیکی همچون مس تاجگذاری و مس گنجشك ها اشاره کرد.
کارمینا بورانا مجموعهای از آوازهای قرن سیزدهم میلادی است که پایه و اساس کارهای موسیقی کارل ارف، آهنگساز و مدرس موسیقی آلمانی برای ساخت آوازهای کرال قرار گرفت. این قطعات به زبان لاتین و آلمانی نگاشته شده که توسط این دو گروه کر اجرا خواهد شد.
مجموعه کارهای کرالی که کارل ارف از روی این سرود ها تهیه کرد برای نخستین بار در در اوایل قرن 20 اجرا شد که البته پس از آن به عنوان متداول ترین و محبوبترین کارهای کرال در قرن بیستم مطرح شد. این آوازها بهصورت جدا و یا در فیلم های تلویزیونی و سینمایی از جمله ارباب حلقه ها و طالع نحس مورد استفاده قرار گرفته است. منبع

بابك بیات تولدی بی پایان در موسیقی و فیلم
سینما را به دلیل دربرگیری جمیع هنرها، هنر هفتم مینامند، صدا، تصویر به عنوان شناسنامه هنر تصویر به همراه آهنگ و با وجود آهنگسازان صاحب سبكی چون بابك بیات هویت مییابند. موسیقی پس از ورود صدا به سینما با تحولات شگرفی همراه و همگام با این هنر - صنعت روبه رو شدو ورود اهنگسازان و فعالان این عرصه در هنرهفتم بر غنای آن ووجوه هنری آثار ساخته شده افزود.
بابك بیات نیز از این دست آهنگسازان بود كه در مرز پختگی ورود به سینما و آهنسگازی برای فیلم را در كنار فعالیتهای اصلی خود گنجاند و علاوه بر عرصه موسیقی در سینما نیز خود را جاودانه ساخت. این آهنگساز ۲۳خرداد ماه سال ۱۳۲۵در تهران متولد شد و در نوزده سالگی دانش آموخته هنرستان عالی موسیقی شد و در اپراتوری تهران مشغول شد.
بیات دوره كارشناسی موسیقی را در خارج از كشور گذراند و شروع فعالیت خود ر ا به عنوان خواننده رسمی در گروه كر باغچه بان آغاز كرد و خوانندگی تنور اپرای تهران در تالار رودكی را نیز تجربه كرد. شروع فعالیت سینمایی او با فیلم حسن كچل ساخته زنده یاد علی حاتمی به عنوان سازنده موسیقی متن در سال ۱۳۴۹بود.
بیات علاوه بر فعالیت رسمی در عرصه موسیقی بیشتر به عنوان سازنده آهنگ فیلمهای سینمایی و برخی آثار فاخر تلویزیونی همچون مجموعه ولایت عشق در ایران شناخته شده است. او آهنگسازی فیلمها و مجموعههایی چون تنها مرد محله (1351)، كیفر (1352)، خورشید در مرداب(1352)، هیاهو (1353)، مسلخ(1353)، تنها حامی (1355)، مرگ یزد گرد از بهرام بیضایی(1360)، مجموعه سلطان و شبان از داریوش فرهنگ (1362)، آتش در زمستان (1364)، اتوبوس از یدالله صمدی (1364)، جستجو در شهر (1364)، طلسم (۱۳۶۵)، شاید وقتی دیگر از بهرام بیضایی (1366)، عروسی خوبان از محسن مخملباف (۱۳۶۷)، كشتی آنجلیكا از محمدرضا بزرگ نیا (۱۳۶۷)، تمام وسوسههای زمین از حمید سمندریان(1368) پرده آخر از واروژ كریم مسیحی(1369)، عروس از بهرو افخمی(1369)، مسافران از بهرام بیضایی (12370)، دیدار از محمدرضا هنرمند (1372)، جنگ نفت كشها از محمدرضا بزرگ نیا (1372)، روز شیطان از بهروز افخمی (1373)، مرسدس از مسعود كیمیایی (1376)، جهان پهلوان تختی از بهروز افخمی (۱۳۷۶)، ساحره از داود میرباقری (1376) قرمز از فریدون جیرانی (1377) و دوزن از تهمینه میلانی (1377) در كارنامه خود دارد. بیات برای موسیقی متن فیلم اتوبوس ساخته یدالله صمدی در چهارمین جشنواره فیلم فجر سال ۱۳۶۴تقدیر شد.
او همچنین سیمرغ بلورین بهترین موسیقی در نهمین جشنواره فیلم فجر برای ساخت موسیقی فیلم عروس از بهروز افخمی در سال، ۱۳۶۹سیمرغ بلورین بهترین موسیقی در پانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلمهای سرزمین خورشید از احمدرضا درویش و مردی شبیه باران از سعید سهیلی را دریافت كرد. بیات آذرماه سال ۸۵ پس از تحمل ماه ها بیماری و به دلیل نارسایی كبد در تهران درگذشت.

به یاد استاد بهاری
علیرضا پورامید: استاد بهاری فرزند دهه طلایی 1280 است که روز بیستم خردادماه 1374 روی در نقاب خاک کشید. در آستانه نوروز سال 1375 خورشیدی، زنده یاد ناصر فرهنگ فر، غزلی را سرود که مطلع آن بیانگر احساس تالم شدید و آینه تمام نمای غبن و حسرت موجود در خانواده موسیقی بود و در عین حال میزان اعتبار و محبوبیت زنده یاد استاد علی اصغر بهاری را در بین هنرمندان موجه و ارجمند موسیقی اصیل، نشان می داد؛ «آمد بهار و سبزه و من بی بهاری ام.»
«... برای اولین بار مونس صدای گوش و دلنواز کمانچه پدر بزرگم ( میرزا علی خان بهاری) شدم، نه فقط او، که صدای ساز دایی بزرگم رضا خان که ماهرانه کمانچه می نواخت و نیز... دایی دیگرم اکبر خان، مرا با این ساز رابطه و عشقی جانانه بخشید. پدربزرگم دو سال با حوصله و صبر تمام زیر و بم های ساز کمانچه را به من آموخت تا آنکه سرانجام ادامه تعلیم مرا به دایی ها سپرد...» (اصغر بهاری)
در سال 1332این ساز به دلیل سیطره و گسترش و همچنین مقبولیت ساز ویولن، می رفت تا اندک اندک در بوته فراموشی و محاق بی اعتنایی از صحنه و عرصه موسیقی ایران حذف و محو شود. اما مهم ترین تاثیر استاد را می توان همانا احیای مجدد این ساز صد درصد ایرانی و شرقی و به قول خودش «ساز غریب و تنها» دانست. (سلطه و سیطره ویولن به حدی بود که حتی حسین خان اسماعیل زاده و نیز حسین خان یاحقی هم کمانچه را به کناری نهاده و ویولن برگرفته بودند.)
در سنین کمتر از 20 سالگی با گروه موسیقی ابراهیم خان منصوری و اکبر محسنی همکاری را آغاز کرد و در سال 1332 با رادیو شروع به کار کرد. استاد علی اصغر بهاری جزء اولین مدرسان مرکز حفظ و اشاعه محسوب می شود (در اواخر دهه 40) و با مدیریت مرحوم نور علی خان برومند و دکتر داریوش صفوت به آموزش جوانان و عاشقان و هنرجویان مستعد موسیقی پرداخت.
شیوه نوازندگی استاد بسیار ممتاز و منحصر به فرد و سرشار از ملاحت و ملایمت و آرامش بود و تکنوازی ها و گروه نوازی هایش شاهد این مدعاست. از ایشان در سال 1346 دعوتی از طرف رادیو فرانسه شد که در سالن «دولاویل» و در حضور 3 هزار نفر به اجرای تکنوازی پرداخت و بسیار موثر واقع شد. همکاری ایشان با گروه سازهای ملی به سرپرستی استاد فرامرز پایور و همچنین در گروه استادان (شهناز، بهاری، پایور، اسماعیلی) از اعتباری ویژه برخوردار است.
سال هایی را در دانشگاه تهران ( رشته موسیقی) و نیز مکتب صبا به آموزش و تدریس مشغول بود. از تربیت یافتگان او می توان به داوود گنجه یی، محمد مقدسی، مهدی آذرسینا، علی اکبر شکارچی، هادی منتظری، کامران داروغه و... اشاره کرد. او دقیقاً 90 سال عمر کرد؛ از سال 1284تا بیستم خردادماه 1374 که این عمر پربرکت در عرصه موسیقی بسیار پر بار و جریان ساز بوده است؛ روانش شاد، یادش گرامی.