مجله شماره 67

گفتگوی اختصاصی قدیمی ها با بانو فرشته: عشق تمنای دو قلبه نمی دونم
مجتبی نظری: اگر از جستجوی افسانه وار و خیال پردازانه بگذریم، سنگ پایه هنری فرشته را می باید در ساختار وِیژه خانواده او بیابیم. چرا که او در تهران، در خانه ای که جای جای فضایش بی وقفه با آوای دلنشین مادر، مادر بزرگ و نوای برخواسته از ضربه های انگشتان او بر پیکر تار انباشته می گشت، چشم به جهان گشوده است.
در دوران کودکی او بچه ای بود نا آرام و پر جنب و جوش. او تنها زمانی که مادر بزرگ قصد نواختن تار می داشت به آرامی و با اشتیاق در کنار وی می نشست و نگاهش را چنان موزون با حرکات و ضربات دستان او هماهنگ می کرد که گویی نوای تار از چشمان حیرت زده او بر می خیزد. در اوایل آموزش دبیرستانی بتدریج تغیراتی در رفتار و روحیات فرشته ظاهر گردید و بر خلاف گذشته نوجوانی گشت نسبتا آرام و کمی تک رو و تا حدی شرم رو.
او در بازگشت از دبیرستان بیشترین اوقاتش را در اتاق خود به تمرین ترانه های فراگرفته از مادر بزرگ سپری می کرد. فرشته در نوجوانی موقتا ساکن شهر افسانه ای آبادان شد. در همین ایام شهرت هنری فرشته آرام آرام از مرز محافل دوستانه فراتر رفته و با جلب توجه مدیران رسانه های صوتی و تصویری راه خود را به کرانه های خلیج فارس و شیخ نشینان باز گشود.
فرشته به این حقیقت واقف بود که استعداد فطری و ذاتی بدون آموزش های علمی به کمال نمی رسد و از این رو برای فراگیری اساس فنون موسیقی دوباره راهی تهران شد و در هنرستان موسیقی ملی ایران زیر نظر زنده یاد استاد محمود کریمی دستگاه های موسیقی ایرانی را فرا گرفت و بدین ترتیب راه خود را برای اجرای برنامه های هنری در رادیو و تلویزیون ملی ایران هموار ساخت.
ترانه نم نم بارون یکی از ماندگارترین ترانه هایی است که با صدای شورانگیز فرشته به عنوان نخستین ترانه او از رادیو و تلویزیون ملی ایران پخش شد و ترانه سال شناخته شد.
طی سال های 1350 تا 1357 خورشیدی فرشته در ایران ترانه های بسیاری از آهنگسازان شهیر از جمله: بزرگ لشگری، جهانبخش پازوکی، مهندس همایون خرم، تورج شعبانخانی، علیرضا خواجه نوری و . . . اجرا کرده است.
فرشته از سال 1363 خورشیدی همراه با خانواده دیار غربت را برگزیده و در این مدت در تداوم برنامه های هنری و اجرای کنسرت های مختلف در اروپا چند آلبوم جدید با ترانه هایی زیبا همچون سلامت می کنم ایران به بازار عرضه داشته است. در زیر گفتگوی تلفنی قدیمی ها با بانو فرشته را می خوانید.
خانم فرشته از چه سالی و چند سالگی به صورت حرفه ای وارد کار هنر شدید؟
من از بچگی و در سنین خیلی خیلی پایین کارم را شروع کردم و در سال 1350 اولین آهنگم نم نم بارون از ساخته های آهنگساز معروف و بنام بزرگ لشگری و شعر شاعر گرانمایه آقای بیژن ترقی و تنظیم آقای مصطفی کسروی را اجرا کردم که از برنامه شما و رادیو پخش شد و براستی غوغایی برپا گشت و بسیار محبوب مردم قرار گرفت و هنوز هم بعد از گذشت سال ها مرا به اسم فرشته نم نم بارون می شناسند.
نحوه آشنایتان با استاد محمود کریمی چگونه بود؟ و چه باعث شد که شما به هنرستان موسیقی ملّی راه پیدا کردید؟
برای آشنایی با علم موسیقی به هنرستان موسیقی ملی رفته و با شادروان استاد محمودکریمی اشنا شدم و زیر نظر ایشان به فراگرفتن دستگاه های ایرانی و ردیف خوانی پرداختم. در آنجا با هنرمند دیگری چون شادروان استاد علی تجویدی آشنا گشته که ایشان مرا به رفتن رادیو ایران ترغیب و تشویق کردند. و من پس از اتمام دوره هنرستان به رادیو ایران نزد آقای مشیر همایون شهردار رفتم ایشان بعد از تایید صدا و اطلاعات موسیقی ام مرا به شورای موسیقی فرستادند که در آنجا هم پس از تایید اساتید شورا از کار من، مرا با آقای بزرگ لشگری همانطور که در بالا اشاره کردم آشنا ساختند، که ثمره این آشنایی باعث ساختن آهنگ های نم نم بارون، عزیزم گریه نکن، یار من، مگه نبود، مگه از سنگ دلم، وای از این زمونه و خیلی های دیگر شد.
از بین ترانه هایی که اجرا کردین به کدام ترانه علاقه بیشتری دارید؟
در حقیقت می شود گفت که آهنگ ها و ترانه هایی را که یک خواننده اجرا می کند، البته شاید برای من این طور باشد، مثل بچه های آدم محسوب می شوند و آدم نمی تواند بین آنها تبعیض قائل شود ولی خوب بعضی از ترانه ها به حال و هوای روحی و فکری خواننده در زمان اجرای آهنگ بستگی دارد. من همه آهنگهایم را دوست دارم. من در انتخاب شعر و آهنگ بسیار سختگیر هستم و همیشه سعی ام بر این است که بهترین ها را به هموطنان عزیزم ارائه کنم، که کارهایم تا همیشه بمانند و هرگز خاموش نشوند.
خانواده شما با خواندن شما مخالفت نمی کردند؟
اصلا اصلا. خانواده من بسیار هم مشوق من بودند.
الگوی شما در خوانندگی کی بود؟
الگوی خوانندگی من یکی زنده یاد خانم دلکش، و زنده یاد خانم ام کلثوم خواننده مصری بودند.
از صدای خواننده های زن که گفتین دلکش و حمیرا، زنده یاد هایده و مهستی از خواننده های مرد به صدای چه کسی علاقه دارید ؟
از زنده یاد مازیار خوشم می آید که صدایی بی نظیر داشت از صدای آقای عبدالوهاب شهیدی، فرامرزاصلانی و از زنده یاد ویگن و مهرپویا.
علاقه به سینما داشتید ؟
من همیشه به سینما علاقه مند بودم ولی بدلیل کمبود وقت کمتر موفق به رفتن سینما و دیدن فیلم ها می شدم. ولی خب این دلیل نمی شود که سینما را نشناسم، بر عکس.
به شما پیشنهادی شد که در فیلمی بخوانید یا بازی کنید؟
بله اون زمان که من آهنگ نم نم بارون رو اجرا کردم یک پیشنهادی به من شد که می خواستند فیلمی بسازند، متاسفانه خاطرم نیست که کارگردانش کی بود ولی اسم فیلم دختر گیسو طلایی بود و من چون اون موقع موهای بسیار بلندی داشتم - البته موهای من طلایی نبود ولی روشن بود - برای همین این پیشنهاد به من شد، ولی من با خودم فکر کردم و دیدم که برای این کار ساخته نشده ام و این پیشنهاد را رد کردم.
از هنرمندان قدیمی سینما به کدام هنرپیشه علاقه دارید؟
من برای آقای پرویز صیاد خیلی ارزش قائلم از خانم ایرن، خانم پوری بنایی، عزیزانی که الان در ایران هستند خوشم می آید. از آقای بهروز وثوقی و خیلی های دیگر.
خانم فرشته زمانی که انقلاب شد شما چه کار کردید؟ چه سالی از ایران خارج شدید و به چه کشوری رفتید؟
خوب البته با مشکلات زیادی رو به رو بودم به این سادگی ها نبود و نمی شود در چند دقیقه این صحبت ها را عنوان کرد، خیلی مشکلات زیاد بود به هر طریق از ایران بیرون آمدم ولی نه از طریق معمول. در سال 1364 از ایران خارج شده و به آلمان آمدم و در مونیخ زندگی می کنم، البته اوایل سال های انقلاب می خواستم خارج شوم که نشد. می خواستم به آمریکا بروم، ولی خب الان در مونیخ زندگی می کنم.
چه شد که بعد از این همه سال یک آلبوم بیرون دادید؟
ببینید من در طول 23 سالی که اینجا هستم در مجموع ۵ آلبوم به بازار عرضه کرده ام نه یک آلبوم. اکثر کارها از استاد جهانبخش پازوکی، کاضم عالمی، عارف ابراهیم پور، منوچهر چشم آذر، فرود سراجی، سعید مهناویان، می باشد. آلبوم آخرم به اسم پرستوی مهاجر هست که هنوز به بازار نیومده و فکر می کنم 14 یا 15 روز دیگه به بازار بیاد. من قبل از عید در لوس آنجلس بودم که آلبوم پرستوی مهاجر را به کمپانی MZM دادم و به من گفتند که بعد از سیزده بدر پخش می شود.
خانم فرشته آلبوم پرستوی مهاجر را با چه هنرمندانی کار کردید؟
این آلبوم جدید را که ۱۰ آهنگ و باب هر سلیقه ای در آن گنجانده شده با هنرمندان اینجا و یک شرکت آلمانی - ایرانی کار کردم. آهنگ های این آلبوم بسیار زیباست و باید گوش کرده و قضاوت کنید.
آیا کنسرتی برگزار می کنید؟
مسلما، تا به حال در تمام اروپا کنسرت داشتم. فقط در امریکا و کانادا نبودم که به زودی در آن ممالک نیز کنسرت خواهم گذاشت.
یک خاطره خوب و بد زندگیتون را برای ما بگویید؟
خاطره بدم این هست که از ایران بیرون آمدم و دلم می خواست در جمع هموطنانم باشم و این دوری یک جور در خود فرو رفتگی به وجود میاره و خاطره خوب چیزی به یادم نمی یاد ولی وقتی که می بینم همه شاد هستند و همه در صلح و صفا زندگی می کنند همه می خندند مثل اون موقع ها، یک چیز کوچولو که پیش می یومد تا مدت های دراز با همون چیز کوچولو شاد بودیم و می گفتیم و می خندیدیم. ولی حالا اصلا یه جور دل مردگی به وجود آمده. اون روزی دل من شاد می شه که برای شما بگم خاطره خوبم اینه که شادی به دل ها برگشته و همه خوش هستند. کاش دوباره پشت همدیگه باشیم به هم صدمه نزنیم و فکر کنیم که همه یک خانواده هستیم. همه، عزیزان همدیگه هستیم، اینم می تونه شادی آور باشه.
در آخر مصاحبه از همسر بانو فرشته آقای بهروز سوالی پرسیدم که زندگی در کنار یک زن هنرمند چگونه است؟
در کنار یک هنرمند زندگی کردن به خاطر احساس سرشارش خوب و لذت بخش است مخصوصا وقتی که او فرشته هم باشد. من واقعا خیلی خیلی خوشحالم که با یک هنرمند زندگی می کنم، و بهترین زندگی که می شود تصور کرد.
جماعت سینمای آن زمان پانصد هزار نفر بودند
ایرج بابا حاجی: چنگیز جلیلوند به فیلم هاشم خان بهروز وثوقی اشاره میكند. فیلمی كه دو هنرپیشه ناصر ملك مطیعی و بهروز وثوقی به همراه فروزان در آن بازی میكنند. فیلم محصول استودیو مولن روژ و ساخته محمد زرین دست است. زرین دست جزو تحصیل كردگان سینما در آمریكا بود كه برای فیلمسازی به ایران آمده بود. هاشم خان با داستانی شبیه فیلمهای جیمز باندی اولین تجربه او بود.
فیلم به صورت رنگی فیلمبرداری میشود. منوچهر زمانی از گویندگان آن زمان به جای بهروز وثوقی صحبت میكند. منوچهر زمانی در چند فیلم دیگر هم مانند دالاهو به جای وثوقی صحبت میكند تا اینكه جلیلوند در لیلی و مجنون نقش مجنون را به جای بهروز حرف میزند و بعدها این گویندگی در فیلمهای كندو، طوقی، همسفر، ممل آمریكایی به اوج میرسد.
حكایت قیصر و كیمیایی كه هم قبلا مشخص شده اما جلیلوند به نكتهای دیگر از تب قیصر اشاره میكند. میگوید با موج قیصر و قیصرسازی مد شد كه هنرپیشه نقش اول فیلم را HAPPYEND تمام نكند و در آخر فیلم بمیرد. در اكثر فیلمهای ایرانی نقش اول در آخر فیلم كشته میشد و یا به قولی همه آرتیستها میمردند. مثل طوقی، فرار از تله، رضا موتوری، رشید، ذبیح و خیلی فیلمهای دیگر كه هنرپیشه نقش اول در آخر فیلم كشته میشد. چنگیز جلیلوند با اشاره به هنرپیشگانی چون منوچهر وثوق، ایرج قادری ادامه میدهد كه در اكثر بهترین فیلمهای این هنرپیشگان نیز صحبت میكردم.
خاطرهای دارم راجع به فیلم كاكو كه زمانیكه دوبله میشد گفتم این فیلم به سختی شكست میخورد. در آنجا به جای ناصر ملك مطیعی و منوچهر وثوق صحبت میكردم. یادمه میگفتند این فیلم راجع به اجرای قانون است. ناصر ملكمطیعی میایستاد چك میخورد بعد میرفت به آژان شكایت میكرد. در حالی كه همه تماشاگران از او توقع بزن و بهادری داشتند. همانطور هم شد و فیلم در گیشه موفق نشد.
ناصر ملكمطیعی در خاطراتش در زمان صحبت با نگارنده به فلیم كاكو اشاره میكند و میگوید: شنیدم در زمان اكران فیلم در شیراز تماشاگران با پرتاب لنگه كفش به سوی پرده سینما اعتراض خود را از نحوه برخورد و رل من در فیلم بیان كردهاند آنها باور نمیكردند. ناصر ملكمطیعی به پلیس یا آژانهای آن زمان پناه برد. از چنگیز جلیلوند درباره سینماها و نحوه اكران آنها سوال می كنم. آن زمان فیلم فارسی خوب كار میكرد و مشتریان فراوانی داشت. پنجاه سینما به اكران فیلمهای فارسی اختصاص داشتند و یادمه میگفتند پانصد هزار نفر مشتری فیلم فارسی وجود دارد.
وضعیت هر فیلم در هفته اول اكران مشخص میشد و با فروش پانصد هزار تومانی (بلیط یك تومانی) به هفته دوم و سوم هم میكشید. یعنی همان تماشاچی هفته اول در هفته دوم و سوم برای بار دوم و سوم میرفت فیلم را میدید. اگر فیلمی هم بد از كار در میآمد در همان هفته اول جمع میكردند یعنی از روز چهارم افت مشخص میشد و به هفته دوم و سوم نمیرسید. چند سینمایی هم به فیلم وسترن و خارجی اختصاص داشت كه یادمه سر فیلمهای جیمزباندی و وسترن همیشه جلوی سینماها صف می بستند. جیمز باند و وسترن و دین مارتین مشتریان خاص خود را داشتند. جلیلوند درباره فیلمهای خارجی با صدای خودش به الدورادو (جان وین) فیلم معروف هندی شعله اشاره میكند كه با بیشترین استقبال روبهرو شدند.
در مورد جان وین میگوید ایرج دوستدار با آن لحن مخصوص تمام رلهای جان وین را گفته بود اما در الدورادو من حرف زدم كه با فروش دو میلیون تومانی روبهرو و جزو پرفروشها شد.
حمیده خیرآبادی: مدتهاست که انگار فراموش شدهام
حمیده خیرآبادی را بدون شک میشناسید. وقتی نامش میآید، کلی فیلم و سریال از جلوی چشمت عبور میکند و ایفای نقش او را در آنها به یاد میآوری.
امیرارسلان نامدار، رضا موتوری، روز واقعه، جیب برها به بهشت نمیروند، شب آفتابی، پدرسالار و کلی فیلم و سریال دیگر. او متولد 1303 است و از سال 1326 با تئاتر فرهنگ شروع کرده است. وقتی با او صحبت میکنی پر از شکوه و گلایه است. برای همین 6 سالی هست که با هیچ روزنامهای مصاحبه نکرده. او به تهران امروز میگوید: بازیگرها وقتی پیر میشوند، دیگر کسی سراغ شان را نمیگیرد و این خیلی بد است. من الان مدتهاست که انگار فراموش شدهام.
او ادامه میدهد: ما زمانی که سرمان خیلی شلوغ بود و دائم درگیر فیلمنامهخواندن و بازیکردن بودیم، فرصت نمیکردیم فیلمهای خودمان را تماشا کنیم. حمیده خیرآبادی در مورد آثاری که میخواند هم میگوید: الان مدتهاست که چشمم بیمار است و نمیتوانم زیاد بخوانم اما یک زمانی عاشق شعرهای فروغ فرخزاد بودم و بیشتر آثارش را از بر بودم. زمان جوانی و نوجوانیام هم کتابهای گلستان سعدی و شعرهای شهریار را میخواندم. منبع