مجله شماره 80

 

 

چگونه بیک ایمانوردی هنرپیشه شد

ساموئل خاچیکیان در مصاحبه ای روز و چگونگی هنرپیشه شدن بیک ایمانوردی را این گونه شرح داده است: آن جوان مرا آقای خاچیک خطاب کرد و به زبان ترکی شروع به حرف زدن کرد که من از همین جسارت او خوشم آمد و دلم نیامد خواهشش را زمین بیندازم و به راننده ام گفتم کارت استودیو را به وی بدهد تا در اولین فرصت در آنجا ملاقاتش کنیم. البته گفتم که فعلا در میانه فیلمبرداری فیلم نیمه شب هستیم و امکان اینکه او در آن فیلم بازی کند وجود ندارد. ولی به فکرم رسید برای امتحان هم که شده در یک صحنه کوتاه از او بازی بگیرم. به این ترتیب بیک ایمانوردی به نقش یکی از افراد باند خلافکار، در حالی که به نشانه همراه داشتن اسلحه دستش را از داخل جیبش بالا گرفته بود، بدون ادای هیچ دیالوگی تنها چند لحظه در مقابل دوربین فیلم فریاد نیمه شب قرار گرفت و نخستین بازی سینمایی خود را انجام داد.

ساموئل از همان چند لحظه بازی به این باور می رسد که رضا آرتیست، استعدادهایی برای بازیگری دارد که اگر در مسیر صحیح بیفتد می تواند آتیه ای خوش برای وی رقم بزند و از همین رو بیک را به رخ هنرپیشه های معروف آن زمان که در فریاد نیمه شب بازی داشتند می کشد.

خاچیکیان خود آن ماجرا را اینگونه شرح می دهد: وقتی فیلمبرداری آن صحنه تمام شد، آرمان و فردین و دیگران در سالن پایین استودیو میثاقیه نشسته بودند. به آنها گفتم این رضا، زمانی از همه شما پیشی می گیرد. آنها هم حسودیشان شد و رفتند نزد میثاقیه علیه من حرف زدند و باعث شد میان من و میثاقیه شکر آب بشود که سرانجام به حال قهر استودیو را ترک کردم. ولی به آنها گفتم من از خیابان آدم می آورم و هنرپیشه اش می کنم و بدون همه شما فیلم بعدی ام را پر فروشترین فیلم می کنم.

این تهدید ساموئل به واقعیت می انجامد و فیلم بعدی وی به نام یک قدم تا مرگ با عده ای بازیگر آماتور و همان رضا آرتیست به پرفروشترین فیلم سال تبدیل می شود. ایفای نقش در فیلم پر هزینه ضربت ساخته ای دیگر از ساموئل خاچیکیان، محبوبیت بیک ایمانوردی را دو چندان می نماید خصوصا با آن صحنه بازی با چاقو میان انگشتان دست و به همین دلیل پیشنهادات بسیاری برای نقش های مشابه دریافت می نماید. متاسفانه بیک نصایح ساموئل را به گوش نمی گیرد و هنوز در عرصه بازیگری تجربه چندانی نیاموخته، به مراحل دیگر سینما وارد می شود و با فیلم ببر رینگ یکجا و در یک زمان فیلمنامه نویسی و کارگردانی و تهیه کنندگی را هم می آزماید ساموئل در این مورد می گفت: به بیک گفتم تو استعداد خوبی در چرخش ابعاد مختلف یک نقش داری و نگذار با کلیشه بازی که خوراک فیلمفارسی سازان است خراب شود. ولی او نه تنها به حرف من گوش نکرد بلکه خیلی زود نویسنده و کارگردان و تهیه کننده هم شد در حالی که به زور دو تا دیالوگ را حفظ می کرد. سینمای فیلم فارسی بستر مناسبی برای پرورش کلیشه ها بود.

ایرج قادری در مورد بیک می گفت: بیشتر اوقات رضا در 3 فیلم همزمان بازی می کرد. مثلا صبح تا ظهر در اختیار یک گروه بود و ظهر تا عصر گروه دیگر و شب برای یک گروه دیگر فیلمبرداری بازی می کرد. یادم هست در یکی از فیلمهایم صحنه بازی بیک تمام شد و در حال جمع کردن وسائل بودیم که دیدم بیک رفته بالای درخت. به او گفتم رضا بالا چکار می کنی؟ گفت مشغول بازی در صحنه ای از فیلمی دیگر هستم یعنی حتی گروه های فیلمبرداری برای راحت تر شده کارش یکجا جمع می کرد. از همان اوایل دهه 40 بیک علاوه بر نقش های منفی در نقش های مثبت هم بازی می کند و در یک تیپ ولگرد آسمون جل ملهم از تیپ های مشابه در سینمای هند و ترکیه با دوبله منوچهر اسماعیلی به سبک گویش و لحن پیتر فالک در فیلم معجزه سیب، کلیشه می شود که ضمن حضور در درگیری ها و کتک کاری و بزن بزن و به خاک مالیدن دماغ آدم بدها و آواز هم می خواند، رقص هم می کند، شوخی و مزه پرانی هم دارد.

این تیپ برای اولین بار در فیلم ولگرد قهرمان در سال 1344 مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن حدود 12 – 13 سال در فیلم های مختلف مانند: آقا دزده و شارلاتان و گدایان تهران و چرخ فلک و ملیونرهای گرسنه و رضا چلچله و بابا نان داد و ... تکرار شد تا این که حتی تماشاگر عامه پسند را نیز دلزده کرد. همه فیلم های فوق شامل یک موضوع سانتیمانتال ساده مثل حمایت از یک بچه یا دختر بیپناه که در دام جنایت کاران افتاده بود می گردید. در دهه 50 که افت  بیننده در سینماهای نمایش دهنده فیلم هایش روی داد ترجیح داد با همکاری در تاسیس مشعل فیلم بیشتر به تهیه کنندگی رو بیاورد و کمتر در مقابل دوربین ظاهر شود. بسیتری از همکاران بیک طبع جوانمردانه وی را در آن سال ها به خاطر کمک های مالی اش به دوستانی که به دلایل مالی در مضیقه قرار گرفته بودند فراموش نمی کنند. اگر چه وقتی خود بیک ایمانوردی پس از پیروزی انقلاب دچار مضیقه مالی شد و به اعتیاد روی آورد هیچ یک از دوستان سراغش نرفتند و رضا آرتیست سابق چندین سال دکه ای را در کنار یکی از جاده های شهر اداره می کرد. این در حالی بود که وی در اوائل پیروزی انقلاب در دو فیلم تپه 303 و راهی به سوی خدا هم بازی کرد که هیچکدام اکران نشدند. رضا بیک ایمانوردی چند سال بعد به آمریکا رفت و در آنجا به حرفه سابقش یعنی رانندگی روی آورد، منتها این بار به جای اتوموبیل های شیک سفارت آمریکا، پشت تریلی و کامیون نشست و به حمل و نقل بار پرداخت و علیرغم سن بالا و بیماری، ناگزیر به انجام این کار طاقت فرسا پرداخت. تا این که وضعیت جسمانی اش این توانایی را نیز از وی دریغ کرد و در شرایط نامناسب مادی خانه نشین شد و دوران پایانی عمرش را در عزلت و فراموشی به سر برد. وی به دلیل بیماری سرطان به پیشواز مرگ رفته بود و برخی نیز از بیماری ریوی او سخن می رانند. ولی اگر همه اینها هم صحیح باشد، افسوس که استعدادی او که سال ها هرز رفت و حسرت ایام به هدر رفته که دیگر حتی مدعیان رفاقت نیز به یاد آن ولگرد قهرمان نیفتادند، آن چنان روحیه رضا آرتیست را ویران ساخته بود که دیگر نیرویی برای ادامه زندگی بیش از 67 سال برایش باقی نگذاشت. منبع

 

 

جواد بدیع زاده و کتاب خاطراتش

استاد سید جواد بدیع زاده از هنرمندان بزرگ عرصه موسیقی ایران در سال 1281 شمسی در تهران به دنیا آمد. پدرش آقا سید رضا بدیع کاشانی ملقب به بدیع المتکلمین روحانی مشروطه خواه روشن اندیشی بود که به سید انارى شهرت داشت. وی فرزندش را نیز غالباً به مجالس وعظ و روضه خوانى خود مى برد تا با شیوه آوازخوانى مذهبى آشنا شود. بدیع المتکلمین با تسلط کافی بر ردیف موسیقی ایرانی، پسر خود را نیز به فن آواز موذنی و روضه خوانی و تعزیه آشنا ساخت و او از تجربیات پدر استفاده کرد و به فراگیری گوشه ها و ردیف های موسیقی دستگاهی ایران پرداخت. جواد، موسیقى ردیف سنتى و گوشه هاى بی شمار آن را از پدر و نیز از دایى خود میرزا یحیی سعید واعظین که او نیز از واعظان خوش صداى زمان خود بود، فرا گرفت. منبع

 

 

لیلی افشار: اولین زنی هستم که در دنیا دکترای تخصصی گیتار گرفتم

ایران صدا: لیلی افشار نوازنده معروف گیتار کلاسیک که برای برگزاری چند کنسرت به ایران سفر کرده، در گفتگو با وحید رستگاری دبیر سرویس موسیقی ایران صدا درباره اخذ مدارک دانشگاهی در رشته تخصصی گیتار صحبت کرد.

لیلی افشار نوازنده معروف گیتار کلاسیک، در بین کشورهای دنیا شهرت زیادی دارد. افشار متولد تهران است و پس از هفت سالگی وارد هنرستان موسیقی می شود و پس از به پایان رساندن هنرستان موسیقی به آمریکا می رود و پس از چندین سال تلاش و کوشش بی وقفه مدارک لیسانس و فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته گیتار کلاسیک دریافت می کند و با اجرای قطعات مختلف موسیقی از ملیتهای مختلف به عنوان گیتار نواز صاحب نام مطرح می شود. افشار هم اکنون استاد دانشگاه در رشته گیتار کلاسیک است.

لیلی افشار در مصاحبه ای با وحید رستگاری مطالبی بیان کرد که در دو بخش تقدیم شما می کنیم. بخش اول درباره تحصیلاتش و بخش دوم درباره برنامه های مختلف موسیقی در تهران و شهرستانها صحبت می کند. افشار در پایان گفتگو قطعاتی را برای شبکه ایران صدا اجرا کرد که در انتهای دو بخش گفتگو می شنوید. منبع

 

 

جمشید مشایخی همچنان در بیمارستان كرمان بستری است

این بازیگر پیشكسوت سینما و تئاتر ایران كه سه‌شنبه گذشته در صحنه‌ای از مجموعه پلاك 40 دچار سانحه‌ شده و تحت عمل جراحی قرار گرفت؛ گفت: در محل شكستگی پلاتین گذاشته‌اند و درد زیادی دارم كه بنابر اعلام پزشكان تا روز سه‌شنبه باید در بیمارستان بمانم. وی ادامه داد: هنوز مشخص نیست كه بعد از ترخیص به تهران منتقل شوم یا در همین كرمان بمانم.

جمشید مشایخی یكی از ماندگارترین چهره‌های عرصه بازیگری متولد 6 آذر 1313 در تهران است و از سال 1336 با نمایش وظیفه پزشك فعالیت بازیگریش را آغاز كرد و با فیلم كوتاه جلد مار در سال 42 مقابل دوربین رفت و دو سال بعد با فیلم خشت و آینه وارد سینما شد. تا به امروز ایفاگر نقش‌های ماندگاری بوده است كه از جمله آنها می‌توان به فیلم های گاو، قیصر، شازده احتجاب، سوته‌دلان، خانه عنكبوت، كمال‌الملك، گل‌های داودی، آوار، پدر بزرگ، طلسم، سرب، روز واقعه، خانه روی آب و یك بوس كوچولو و مجموعه‌های هزاردستان، داستان های مولوی، سلطان صاحبقران، امام علی (ع) و پهلوانان نمی‌میرند اشاره كرد. منبع